معنی همراه خانم

حل جدول

همراه خانم

آقا


همراه

ملتزم

با

نام های ایرانی

خانم

دخترانه، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضینامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل

گویش مازندرانی

خانم

خانم بانوی نجیب و شریف

لغت نامه دهخدا

همراه

همراه. [هََ] (ص مرکب) آنکه در راه با کسی رود:
مبادا به جز بخت همراهتان
شود تیره دیدار بدخواهتان.
فردوسی.
ز بدها تو بودی مرا دستگیر
چرا راه جستی ز همراه پیر؟
فردوسی.
همی بود همراهشان چار سگ
سگانی که نخجیر کردی به تگ.
فردوسی.
چرا همراه بد جستی و بدخواه
تو نشنیدی که همراه است و پس راه ؟
فخرالدین اسعد.
که نتوان بر این کوه تنها شدن
دو همراه باید به یک جا شدن.
نظامی.
بر آن ره که نارفته باشی بسی
مرو گرچه همراه باشد کسی.
نظامی.
لباسی پوش چون خورشید و چون ماه
که باشد تا تو باشی با تو همراه.
نظامی.
شوریده ای همراه ما بود، نعره ای بزد و راه بیابان گرفت. (گلستان). پیاده ای سر و پا برهنه از کوفه با کاروان حجاز همراه شد. (گلستان).
دیده ٔ سعدی و دل همراه توست
تا نپنداری که تنها میروی.
سعدی.
میروی با دل تو همراه است
می نشینی ز جانت آگاه است.
اوحدی.
|| قرین. همدم. مونس:
که همواره شاه جهان شاه باد
سخندان و با بخت همراه باد.
فردوسی.
با این همه چهار دشمن متضاد از طبایع با وی همراه، بلکه همخواب. (کلیله و دمنه).
چو زآن گم گشته گنج آگاه گشتم
دگر ره با طرب همراه گشتم.
نظامی.
|| متفق. موافق. هم عقیده و هم پیمان:
از ایرا که همراه و یار توایم
بر این پهن میدان سوار توایم.
فردوسی.
با او ددگان به عهد همراه
چون لشکر نیک عهد با شاه.
نظامی.
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم.
سعدی.
ترکیب ها:
- همراه شدن. همراه کردن. همراهی. رجوع به این سه مدخل شود.


خانم

خانم. [ن ُ] (ترکی، اِ) بانو. خاتون. بی بی. (ناظم الاطباء)، جُرَّه. ستی. خدیش. کدبانو. بیگم:
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی.
ایرج میرزا.
|| لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مهرانگیزخانم. || فاحشه. جنده. زانیه.
- خانم بزرگ، برترین زن خانه. گاهی نوادگان، مادر بزرگ را بدین لقب خطاب کنند.
- خانم کوچک، بانوچه. دوشیزه.
- خانم کوچولو، لقب گونه ای است که به دختران دهند.
- خانم و خاتون، با کمال حرمت. با وقار تمام. چون: مثل خانم و خاتون ها برو اینکار را کن.
- امثال:
خانم پاشنه ترکیده آقا طلبیده،چون زنی را شوهر او بخواند زنان دیگر این را بمزاح به او گویند. (امثال و حکم دهخدا).

تعبیر خواب

همراه


همراه شدن لذت را نوید میدهد

همراهی کردن: مشکل با پلیس و یا مشکل اداری - لوک اویتنهاو

فرهنگ عمید

همراه

[مجاز] رفیق: همراه اگر شتاب کند همره تو نیست / دل در کسی مبند که دل‌بستۀ تو نیست (سعدی: ۱۰۶)،
[مجاز] موافق،
هم‌قدم،
دو تن که با هم راه بروند،
آنچه قابل حمل و جابه‌جایی است،

فرهنگ فارسی هوشیار

همراه

آنکه در راه با کسی رود، موافق، رفیق

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

همراه

(ص مر.) همسفر، متفق، متحد، به اتفاق (در طی طریق). [خوانش: (~.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

همراه

دوست، رفیق، موتلف، متحد، متفق، ملازم، ندیم، ندیمه، همقدم، همگام، یار، پابه‌پا

فارسی به عربی

همراه

رفیق، علی طول، مرافق، مشارک

واژه پیشنهادی

همراه

قرین

معادل ابجد

همراه خانم

942

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری