معنی همدستی
حل جدول
اتحاد، اتفاق، توافق
همدستی و تبانی
گاوبندی
همدستی برای توطئه
ساخت و پاخت
سازش و همدستی برای توطئه
ساخت و پاخت
فارسی به انگلیسی
Aid, Collusion, Conspiracy
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتحاد، اتفاق، تعاون، دستگیری، سازش، شراکت، کمک، مصاحبت، معاضدت، معاونت، همراهی، یاری
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Helfen, Hilfe (f), Stütze (f)
فرهنگ فارسی هوشیار
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت.
سوئدی به فارسی
همدستی، همکاری، تعاون، همدستی، همکاری، تشریک مساعی،
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
519