معنی هل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(هِ) (اِ.) میوه ای کوچک به اندازه بند انگشت با پوست تیره و دانه های خوش بو از درختی به همین نام.
(هَ) [ع.] (از ادات استفهام) آیا.
فرهنگ عمید
هلیدن
هلنده، گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سستهل،
فشار و نیرویی که برای حرکت دادن چیزی به جلو بر آن وارد میشود،
* هل دادن: (مصدر متعدی) فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو،
درختی کوتاه با گلهای ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر میرسد و از سهسالگی به بار مینشیند،
میوۀ این درخت که کوچک، صنوبری، و به اندازۀ بند انگشت است با پوست تیرهرنگ و دانههای خوشبو که برای خوشبو ساختن برخی از خوراکیها به کار میرود، لاچی، خیربوا، شوشمیر،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Cardamom, Hustle, Impulsion, Jostle, Push, Shove
فارسی به عربی
دفعه، زحمه
خواص گیاهان دارویی
مقوی معده، نیرو دهنده، باد شکن، معطر کننده اغذیه و نان و شیرینی، عطر چایی می باشد.
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
آیا (صفت) آیا: ((چون هل وبل وثم وواو وفا. . . درین باب تقیل بدیشان کرده اند. )) یا مطلب هل. بردو قسم است: بسیط ومرکب. بسیط برای طلب وجودموضوع است مثال: ((فرشته هست)) . مرکب طلب وجودمحمول است برای موضوع. مثال: ((فرشته ناطق است))
فرهنگ فارسی آزاد
هَل، آیا، حرف استفهام که در جمله فعلیّه ایجابیّه می آید (بر خلاف همزه استفهامیه که چنین قیدی ندارد)،
هَلّ، (هَلَّ، یَهُلُّ) ظاهر شدن هلال ماه، شادمانی کردن، شاد شدن، فریاد کردن، شدید شدن باران،
فارسی به آلمانی
Schieben, Schubs (m), Stoß (m)
معادل ابجد
35