معنی هشترودی

حل جدول

هشترودی

ریاضیدان معروف ایرانی


پروفسور هشترودی

دانشمند بنام معاصر و نویسنده کتاب جهان اندیشه


ریاضیدان ایرانی

هشترودی


ریاضیدان معروف ایرانی

هشترودی


دانشمند بنام معاصر و نویسنده کتاب جهان اندیشه

پروفسور هشترودی

لغت نامه دهخدا

حسن هشترودی

حسن هشترودی. [ح َ س َ ن ِ هََ] (اِخ) ابن عبداﷲبن علی تبریزی. درگذشته ٔ 1304 هَ. ق. شاگرد شیخ مرتضی انصاری بود. او راست: تقریرات و محسن الابرار در ترجمه ٔ فارسی دهم بحار. (ذریعه ج 4 ص 115 و 375).


حسن

حسن. [ح َ س َ] (اِخ) ابن عبداﷲبن علی تبریزی. رجوع به حسن هشترودی شود.


حجةالاسلام تبری...

حجهالاسلام تبریزی. [ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ] (اِخ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجهالاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان. علاوه بر مراتب علمی، قریحه ٔ شعری او هم بسیار صاف و اشعار وی دارای الفاظ فصیح و معانی دقیق بوده و ترجمه ٔ اجمالی حال او را موافق آنچه در دیباچه ٔ چاپ دوم کتاب آتشکده او نگارش یافته، ثبت اوراق مینماید: در سال 1247 هَ. ق. (غرمز) در تبریز متولد و در بیست و دو سالگی برای تکمیل تحصیلات خود به نجف رفته، و پس از استفاضه از محاضر استادان و مشایخ آن سامان به تبریز بازگشته و بنظر حقیقت در آسمان علم و ادب و عرفان آفتابی بوده که صدها ستارگان درخشان از انوار علمیه اش کسب نور و روشنائی کرده اند. ز یک چراغ توان صد چراغ روشن کرد. و شهامت نفس و مناعت طبع او به اندازه ای بوده که جز خانه ٔ مسکونی چیزی نداشته و آن را هم بعد از فوت بوامش دادند، و از این روی همیشه در شکنجه و فشار رجال حسود و بدخواه بوده و در این معنی گوید:
دستی بخون دهر نیالوده چون مگس
شد تار عنکبوت مرا دور روزگار
ای هوش دیگر آهن سردم بسر مکوب
ای فکر دیگر از رگ اندیشه خون مبار
ای چشمه ٔ مداد من از غصه قیرشو
ای خامه ٔ نزار من از غم چو نی بزار
تألیفات او.
1- آتشکده در مراثی. 2- الفیه در طرائف.3- تفسیر آیه ٔ و ماخلقت الجن والانس. 4- در خوشاب که مثنوی است به تخلص «عمیدا». 5- دیوان غزلیات. 6- صحیفه الابرار. 7- علم الساعه. 8- لاَّلی منظومه. 9- لمح البصر. 10- مفاتیح الغیب. 11- نصرهالحق.
و از این جمله فقره ٔ دویم و هفتم و نهم و یازدهم هنوز چاپ نشده و هفت فقره ٔ دیگر در تبریزچاپ شده است. و در دوازدهم رمضان 1312هَ. ق. (غشیب) وفات و در وادی السلام نجف مابین مقام مهدی و دیوارشهر نجف مدفون است. (ذریعه ج 1 ص 5 و 497) (دیباچه ٔ آتشکده ٔ حجهالاسلام) (ریحانه الادب). میرزا جعفر سلطان القرائی زیر عنوان حجهالاسلام محمدتقی بن محمدبن الحسینی الشریف التبریزی الممقانی گوید: وی پسر دوم حجهالاسلام آخوند ملا محمد ممقانی و فرع رشید شجره ٔ این خاندان است. در میان علماء شیخیه علم و از مشایخ بسیار مشهور این طایفه است. فقیه و محدث و مجتهد و حکیم و خداوند معالی و مآثر بود، در فنون شعر و ادب استاد و صاحب نظر و از مهره ٔ این فن است. طبعاً راغب انزواء وگوشه گیری و از مصاحبت و آشنائی خلق گریزان بود. ریاست را دوست نمیداشت و شوکت و جاه را جالب و طالب نبود. بخت تیره و طبع بلند داشت با فقر و قناعت اما با کمال استغناء و مناعت بسر می برد. چون وفات کرد دوهزار تومان قرض داشت و در مقابل آن مالی نبود خانه ٔ مسکونی او را فروخته بطلب کار دادند. او در سال 1248 هَ. ق. در تبریز متولد شده و از شانزده سالگی مدت پنج سال نزد پدر خود بتحصیل فقه و حکمت اشتغال ورزیده پس از مرگ پدر (1269 هَ. ق.) در بیست و دوسالگی برای تکمیل تحصیلات بعراق عرب که مرکز علم بود سفر کرد، و مدتی در محضر علماء آن دیار کسب فواید علمیه نمود و به تبریز مراجعت کرد. در آن ایام حجهالاسلام میرزاحسین برادر بزرگش زنده و مرجع شیخیه بوده مع هذا پس از ورود به تبریز، امامت مسجد حجهالاسلام به او محول شده ودر آن مسجد اقامه ٔ جماعت میکرده پس از وفات برادر بزرگش مرجع عامه ٔ شیخیه در تبریز شده تا صبح روز جمعه دوازدهم ماه رمضان سال 1312 هَ. ق. در آن شهر وفات یافت و جسدش را به نجف نقل و در آن خاک مدفون نمودند. در وفات او جمعی از فضلاء بفارسی و عربی مراثی گفته اند و قطعه ٔ عربی نیز از میرزا علی بن موسی ثقهالاسلام تبریزی مصلوب دیدم که در رثاء او گفته بود و مدح بسیار از او کرده و کلمه ٔ «الغفار= 1312 هَ. ق.» ماده تاریخ مرگ او میباشد. میرزا محمدعلی مدرس خیابانی در ریحانه الادب میگوید که: قبرش در نجف در گورستان معروف وادی السلام میان مقام مهدی و دیوار شهر نجف است.تولد او را در سال 1247 هَ. ق. نوشته، علی الظاهر اشتباه کرده و چنانکه دیگران نیز تصریح کرده اند سال تولد او 1248 هَ. ق. است شکل مهر او که بنظر نگارنده رسیده مربع کوچک و نقش آن که با خط نستعلیق بسیار خوب نوشته شده «محمد تقی بن محمد» است. کتابخانه ٔ او که حاوی نسخ خطی ممتاز بوده پراکنده و متفرق گشت. در نوشتن خطوط سبعه استاد و از مهره ٔ خوشنویسان است. خطثلث و رقاع و شکسته نستعلیق او را دیده ام و بسیار متین و محکم نوشته. میرزا محمدعلی صفوت در کتاب داستان دوستان مینویسد «در وصف قدرت قلمی او همین بس، آنگاه که بفلج شقی مبتلا گردید، از دست چپ چنان خط مینوشت که با کار دست راست فرقی نداشت » در فن کیمیا خبیر و بصیر و صاحب نظر بود. بعض اوقات با چندتن از دانشمندان معاصر خود و اصحاب سرّ که با آنها معاشر و غالب اوقات دورهم بودند بتحقیق طبایع اجسام و جستجوی خواص آنها مشغول می شدند و در آثار آنها سیر میکردند. نسخ خود صاحب ترجمه در این موضوع میان ارباب فن مشهور ومعتبر است. وقتی در طهران سفینه ای بخط او دیدم از سر تا پا شامل نسخ مختلفه و اقوال متفرقه از استادان این فن بود. او سر پر شوری داشته، در سه لغت فارسی وعربی و ترکی شعر گفته اشعاری که در مراثی سروده پرسوز و گداز است. امروز شصت واند سال از مرگ او سپری شده هنوز خطباء و روضه خوانان و مداحان در تهران و آذربایجان و سایر بلاد ایران در منابر و مساجد و مجالس ذکر مصیبت اشعار او را میخوانند و مراثی او را زیب منابر خود قرار میدهند و برای او طلب آمرزش و رحمت می کنند. تخلص او در شعر «نیّر» است. از معاصرین او شخصی موسوم به اسماعیل و معروف بمیرزا بزرگ علی آبادی که اشعار سست و بی مایه ٔ دارد نیز «نیر» تخلص داشته. علی الظاهر اول کسی که بچاپ و نشر اشعار او اهتمام کرده رئیس الذاکرین میر عبدالحسین پسر سید الذاکرین میرابوالفضل حسینی خلخالی تبریزی است. او اول مثنوی آتشکده را که در مراثی است در ایام حیات خود او در سال 1309 هَ. ق. که سال اتمام آتشکده است در تبریز با چاپ سنگی پخش کرد و در دسترس همکاران خود قرار داد، بعد در حدود سالهای 1314 و 1315 هَ. ق. بجمع و ترتیب و نشر اثر دیگرش که موسوم به لاَّلی منظومه است مبادرت کرده و مقدمه ٔ مختصری نیز برای آن نوشته است. پس از سید مذکور حاج میرزا علی اکبر عماد، مؤلف کتاب رنگارنگ در پی فحص آثار منظوم او آمده و از هرجا که توانست بدست آورد و جمعآوری کرده و نسخه ٔ دیوان غزلیات فارسی و ترکی او را از میرزا ابوالقاسم پسر حجهالاسلام میرزا حسین برادرزاده ٔ صاحب ترجمه تحصیل کرد، و پس از کوشش بسیار، کتابی بعنوان مجموعه ٔ اشعار حجهالاسلام درسالهای 1345 و 1346 هَ. ق. در تبریز با چاپ سنگی بخط نستعلیق که بدست میرزا نجفقلی خان کاتب هشترودی خالوی نقاش و هنرمند مشهور میرمصور، نوشته شده بچاپ رساند و همین مجموعه است که امروز میان مردم متداول است و در تبریز و طهران مکرر با کمی زیاده و نقصان و اختلاف مقدمه چاپ شده. و آن شامل سه کتاب از منظومات صاحب ترجمه است یکی مثنوی آتشکده دیگری لاَّلی منظومه سومی دیوان غزلیات او. مثنوی آتشکده در مراثی و شمار آن حدود دوهزار و هشتاد و شش بیت است. این دو بیت که از تاریخ اتمام مثنوی مذکور هم خبر میدهد از آخر آن کتاب است.
بس که دلسوز آمداین نظم زده
آمد از هاتف بنام آتشکده
شکر کاین منظومه ٔ مشکین ختام
در هزار و سیصد و نه شد تمام.
لاَّلی منظومه متضمن قصاید و قطعات و غیره شامل مراثی و مدایح در بحور و اوزان مختلف و حاوی نهصد و پنجاه و نه بیت است و در مطاوی آن غزلی از حجهالاسلام آخوند ملامحمد و دو قصیده ٔ فارسی از حجهالاسلام میرزا اسماعیل برادر صاحب ترجمه و قصیده ای لامیه بزبان عربی موسوم بقصیده ٔ ندبه از خود صاحب ترجمه که در آخر منظومه است آورده شده. مجموع ابیات آن از عربی و فارسی و ترکی حدود یکهزار و یکصد و هفتاد و چهار بیت است. این چند بیت که در مراثی است از اول آن منظومه است:
چون کرد خور ز توسن زرین تهی رکاب
افتاد درثوابت و سیاره انقلاب
غارتگران شام به یغما گشوده دست
بگسیخت از سرادق زربار خور طناب
کردندسر ز پرده برون دختران نعش
با گیسوی بریده سراسیمه بی نقاب
گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق
آتش گرفته دامن این نیلگون قباب
از کله ٔ شفق بدر آورده سرهلال
چون کودکی طپیده بخون در کنار آب
یا گوشواره ای که به یغما کشیده خصم
بیرون ز گوش پرده نشینی چو آفتاب
این سه بیت نیز از اول قصیده که بعربی در رثاء گفته از آن منظومه است:
ابت المنیه ان تطیش سهامها
قف بالدیار وناد این کرامها
ما للبلاقع من لوی باللوی
قدانکرت اکنانها آرامها
و رسوم ابیات بها لکنانه
لاتستجیب منادیاً اعلامها
از قصیده ای که در مدح امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) سروده و در آن شکایت از روزگار خود کرده:
آن زر خالصم که بخارا کندفلک
جای محک ز کوردلی امتحان من
و آن طوطیم که در قفسم کرده روزگار
یاران خبر برید بهندوستان من
و آن کوکبم که از نظر نحس ناکسان
در برج غم وبال من آمد قران من
غم بحر خون و آه من انفاس جزر و مد
دروی چو تخته پاره دل ناتوان من
چشم جهان فضلم و بر چهره نیم شب
اشک روان ستاره ٔ هفت آسمان من
فیلاسفان صدر دبستان هفت خط
بر دست علم کودک سر عشر خوان من
در کلبه ٔ تفلسف من صد چو بوعلی
پا خسته از تسابق یوم الرهان من
بودم قرین صدرنشینان بزم خاص
ز آمیزش عوام فروکاست شأن من
چون سنگ کیمیا ز نظرها نهان شدم
کس آگهی نیافت ز سر نهان من
چون توتیا بدیده نشاندی مرا ز لطف
بردی پی ار زمانه بروح کیان من
ماندم بصد حجاب ز خرگاه قرب دور
تا از کدام پرده برآید فغان من
گوش از طنین خرمگسانم صدا گرفت
ای کاش بود منزل عنقا مکان من
و نیز از مواضع متفرقه ٔ قصیده ای دیگر:
حبذا دجله ٔ بغداد و لب آب فرات
خاک تبریز مرا تب به تن و جان آورد
من بفرزانگی استاد حکیمان بودم
بر من این آب و هوا فکر پریشان آورد
آسمانم حسد آورد بگلزار بهشت
بر زمین آخرم از فتنه ٔشیطان آورد
گوئیا دید که گنجی است مرا زیر زبان
دهنم بست بر این کلبه ٔ ویران آورد
فلکا مادر ایام بصد قرن هنوز
نتواند چو منی طفل سخندان آورد
شاعری در خور من نیست که استاد خرد
اولین پایه مرا حکمت لقمان آورد
لیک چون پیر فلک هم سر صبیانم کرد
ناگزیر است مرا بازی صبیان آورد
دیوان غزلیات مشتمل بر غزلیات و رباعیات و مفردات و متفرقات و ساقی نامه و غیره بزبان فارسی، و آن در حدودهزار و ششصد و هشتاد و چهار بیت است. تمام این مجموعه که بدست حاج میرزا علی اکبر عماد مرتب و مدون گشته حدود چهار هزار و نهصد وچهل و چهار بیت بشمار آمد قسمت عمده ٔ آن فارسی، مقداری بزبان عربی و دوسه قطعه ترکی است. آقای عماد در مقدمه ٔ مجموعه مینویسد که دیوان غزلیات فارسی و ترکی او از برادرزاده اش تحصیل و بهمت دو تن غزلیات و مثنوی آتشکده و لاَّلی منظومه در یکجا چاپ شد. حق این است که در دیوان غزلیات یک بیت ترکی هم برای نمونه وجودندارد و علاوه بر آنکه غزلیات و اشعار ترکی صاحب ترجمه تماماً در مجموعه ٔ مذکور مندرج نیست، از مثنویات فارسی و قصاید و دیگر اشعار او که در بعضی جاها دیده شده در این مجموعه نیست. بسیار واضح است که این مجموعه شامل همه ٔ آثار منظوم او نیست و هنوز کلمات منظوم او نیک جمعآوری نشده است. وی قطعه ٔ زیر را بر سبیل تقریظ بیکی از دفاتر میرزا محمد صادق ادیب الممالک فراهانی نوشته من تمام آنرا از صفحه ٔ 30 دیوان ادیب الممالک که در سال 1312 هَ. ش. در طهران چاپ شده به اینجا می آورم:
سزد ارسجده برد میرفراهانی را
گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را
ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن
بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را
گر برند این گهر نظم تو بر سوق عکاظ
کس پشیزی نخرد سلعه ٔذبیانی را
عرق از خجلت تشبیب تو از نیل گذشت
چهره ٔ طبع منوچهری دامغانی را
مدعی گو گله کم کن که بهر خس ندهد
فیض روح القدسی رتبه ٔ حسانی را
شعرا را همه گر سحر حلال است حدیث
دیده بگشا و ببین آیت عمرانی را
تا نیآمد بسخن نطق تو معلوم نبود
کابر نیسان ز که آموخت درفشانی را
گر شود ختم سخن بر تو امیری چه عجب
کآخرین پایه همین است سخندانی را
کوس تسخیر فروکوب که در کشور نظم
بخت بر نام تو زد سکه ٔ قاآنی را
ادیب الممالک نیز در جواب تقریظ او این اشعار را گفت و در آن بکمالات او و همچنین به استادی وی در فنون خط اشارت کرده و چند بیت را بمدح پدرش حجهالاسلام ملامحمد ممقانی اختصاص داده است:
عجبی نیست مر آن آیت ربانی را
گرکند زنده ز نو حکمت لقمانی را
ای بتاریک شب کفر برافروخته باز
پدرت در ره دین شمع مسلمانی را
اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی
کس نخواندی ز ورق آیت فرقانی را
تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل
درس توحید دهد نخله ٔ عمرانی را
حجج بالغه ٔ شرع بیاراست چنانک
شست از صفحه ٔ دین حکمت یونانی را
توئی آن عاقله ٔ دور مه و مهر که عقل
نزد فرهنگ تو گیرد ره نادانی را
ملکات کلمات تو به نیروی کمال
عقل بالفعل کند طبع هیولانی را
تا بمیدان خرد اسب هنر تاخته ای
دست بستی بقفا فاضل میدانی را
رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان
برشکسته خط طغرای صفاهانی را
دم عیسی ز عقیق لب لعل تو وزد
گهرت خیره کندتاج سلیمانی را
حجهالاسلام آمد لقبت زانکه بخلق
بشناسانی مرحجت یزدانی را
بنده آن رتبه ندارد که تو در چامه ٔ خویش
در حق وی کنی این سان گهر افشانی را
لیک در سایه ٔ مهرت بشعیری نخرم
زین سپس مخزن شعر حسن هانی را
سر و سامان شهی دارم و دربندگیت
بفلک یاد دهم بی سر وسامانی را
از منظومات او علاوه بر ماسبق مثنوی است موسوم به «درّ خوشاب در جواب قاردوشاب » بزبان فارسی. این مثنوی در تبریز با چاپ سنگی پخش شده مع هذا نسخ آن نادر و کمیاب است ابیاتش حدود نهصد بیت اندکی کم و زیاد است. او این مثنوی را در حدود سال 1307 هَ. ق. بنظم آورده و آنرا به انتقاد رساله ٔ «توحیدیه ٔ» عالم شهیر اصولی میرزا محمود خوئی که در کلام است مخصوص داشته، و آن رساله را در این مثنوی به اسم «قاردوشاب » که نام ساختگی و مجعول خود ناظم است خوانده و از جهات معانی و الفاظ و مبانی شعریه ٔ آن بمهارت و استادی انتقاد کرده، و آنرا از روی زیرکی با حکایات شیرین و تمثیلات ملیح آراسته و منسوب به عمیدالدین حسینی ساخته و تخلص را در آخر آن «عمیدا» آورده است. این چند بیت از آنجاست:
دق جاهل بر حکیمان خبیر
خنده ٔ روبه بود بر دست شیر
مرغ عنقا راچه نسبت با بط است
جای عنقا قاف جای بط شط است
بحث اهل ظلمت از اقلیم نور
چاه زیج است و رصد بندی کور
کور کوچه را نبیند زیر پا
چون رصد بندد به اجرام سما
دیگر از منظومات او ارجوزه ای است اضحو که بزبان عرب ممزوج با بعضی کلمات ترکی و لغات فارسی و معروف به «الفیه » که خودش آنرا «فسوه الفصیل » خوانده. میرزا محمد علی خان تربیت آنرا منظومه ٔ عملیه معروف به الفیه تعبیر کرده و میگوید: بشراکت میرزا محمد طسوجی معروف به ملا باشی هریک پانصد بیت گفته اند. و در ترجمه ٔ میرزا محمود ملاباشی طسوجی معلم مظفرالدین میرزا ولیعهدکه برادر میرزا محمد طسوجی مذکور است باز از میرزا محمد یاد کرده، و میگوید «میرزا محمود ملاباشی طسوجی در سنه ٔ 1295 هَ. ق. وفات یافته، برادر وی میرزا محمد طسوجی بهمان لقب بجای وی منصوب شده است. این ملاباشی همان است که بشرکت حجهالاسلام متخلص به «نیر» من باب مطایبه هریک از آنها پانصد بیت عربی مشتمل بر فتاوی مضحکه منظوم فرموده اند...» و در این جا او این منظومه را بعنوان دیگر معرفی کرده است. از نوشته ٔ میرزامحمدعلی خان تربیت چنین برمی آید که این منظومه هزاربیت درست است پانصد بیت آنرا صاحب ترجمه و پانصد بیت دیگر را میرزا محمد طسوجی تبریزی ساخته. و من از بعض مطلعین شنیده ام که این منظومه را بهمراهی چندتن که با او معاشر و مصاحب بوده اند بنظم آورده و امیرنظام حسنعلی خان گروسی نیز در آن دست داشته. نسخ این کتاب اکثر با یکدیگر متفاوت است. بعضی از پانصد بیت کمتر و بعضی بیشتر و بعضی تا حدود ششصد بیت است. چنین مینماید که اشخاص دیگر از اصحاب مسخره نیز لاقیدی کرده تصرفات در آن نموده و در متن آن دست برده اند، و از اصلش کم کرده و یا ابیاتی به آن افزوده اند، و به هرحال تا امروز نسخه ای از این منظومه که شامل هزار بیت کامل باشد بنظر نگارنده نرسیده و شمول این منظومه بپانصد بیت با عنوان آن که الفیه نامیده اند بنا به بحثی که جلال الدین سیوطی در بهجهالمرضیه فی شرح الالفیه زیر کلمه ٔ الفیه آورده تنافی ندارد. این ارجوزه ٔ اضحوکه در جای خود از منظر شعری بسیار متین و محکم و حاکی از اطلاعات وسیع ناظم در فنون ادب است لیکن چنانکه معینی جوینی مؤلف نگارستان درباره ٔ گلستان سعدی شیرازی گفته «بسبب کثرت تردد بر زبانها و تکرر تذکر در بیانها پایمال زبان سخنوران محافل و دست خوش لهجه ٔ قصه خوانان مجالس گشته » و در کلمات و جملات و ابیات آن چنانکه اشاره شد تحریف راه یافته و از دست کاتبان بی سلیقه اغلاط به آن وارد آمده و تا امروز نسخه ٔ صحیح و معتبری که بتوان بصحت صدور آن از ناظم اعتماد کرد بنظر نرسیده. این کتاب در میان بعضی بشآمت معروف و خواندن و نوشتن و نگه داشتن آنرا بد می شمارند و بنحوست منسوب میدارند. عجب تر آنکه مرد ثقه از مخلصان ناظم آن برای من روایت کرد و گفت که خود حجهالاسلام ناظم منظومه نیز درباره ٔ آن تطیر کرده است. هرچه هست این منظومه را با مثنوی «دُر خوشاب » می توان دنباله ٔ منازعات روزگار پدر و برادرش قرار داد، و از نتایج و ثمرات آن اختلافات بشمار آورد. این چند بیت از آن منظومه است:
واختلف الاقوال فی التجار
هل هم عدول ام من الفجار
الحق انهم عبید درهم
لیسوا یدینون بدین محکم
یعطون تنزیلا علی الصراف
و یاخذون منه بالاضعاف
ما عندهم خمس ولا زکوه
اذ کل ذاک عندهم حکاه
لایعجبنک ما بهم من ریش
فهم ذئاب فی لباس میش
یزینون الهر کالالواد
فیحملونه علی الاعواد
لایمکثون غیر یوم اوغدا
اذا هم قد صنعوا مجتهدا
یبایعونه علی السجود
لیاخذوا حکماً بلا شهود
و یأکلوا مالا بضرب الشست
و یقعدوا فی داره بالبست
و یقتفیهم همج رعاع
هم لکل ناعق اتباع
ما گلشن الراز و نطق القوش
و مثنوی البشنو من القمیش
این منظومه راجواب گفته اند و من آنرا دیده ام سخت سست است و از لحاظ شعری و ادبی بی ارزش و بسیار کم عیار است. میرزا محمدعلی صفوت در کتاب داستان دوستان این چندتن را از احباء او شمرده و میگوید که او با این چندتن که از کبار فضلای معاصر و لایق خلوت و خلت بودند ارتباط و الفتی داشت و غالباً شبها را برای انس و صفا انسب دیده گرد هم مینشستند میرزامحمد ملاباشی طسوجی برادر میرزا محمود. شریف العلماء اصفهانی پدر سیدحسن شریف زاده، میرزا فضلعلی آقا مجتهد متخلص بصفا پسر حاج میرزا عبدالکریم ملاباشی. حاج میرزا کاظم وکیل الرعایا ممدوح نادرمیرزا قاجار.
کتب زیر علاوه از مثنوی آتشکده و لاَّلی منظومه و دیوان غزلیات و الفیه و مثنوی درّ خوشاب که ذکر آنها گذشت نیز از تألیفات اوست: 1- صحیفهالابرار. 2- مفاتیح الغیب هردو معروف و مطبوع است. 3-تمامی خطب، ناقص است. 4- رساله ٔ علم الساعه. 5- شرح حدیث انا النقطه. 6- رساله ٔ لمح البصر. 7- رساله ٔ تفسیر ما خلقت الجن و الانس. 8- رساله ٔ نصره الحق. (از کتاب المحافل، سلطان القرائی تبریزی).

سخن بزرگان

محسن هشترودی

جهان هنر، جهان دردها، یادها، ناکامی ها و امیدواری ها است. هر رنجی زخمی است که تارهای دل شاعر را به لرزه و ناله در می آورد و یادِ هر امید از دست رفته ای مایه ی اندیشه ی هنری شاعر است.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

هشترودی

925

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری