معنی هزینه

هزینه
معادل ابجد

هزینه در معادل ابجد

هزینه
  • 77
حل جدول

هزینه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

هزینه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • خرج، خرجی، مخارج، صرف، مصرف، انفاق، نفقه، خزانه، خزینه،
    (متضاد) دخل. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

هزینه در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

هزینه در لغت نامه دهخدا

  • هزینه. [هََ ن َ / ن ِ] (اِ) بر وزن و معنی خزینه باشد. (برهان). به این معنی ظاهراً مبدل خزینه و ممال خِزانه ٔ عربی است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین): اگر دیگران هزینه ٔ مال کنند تو خزینه ٔ اعمال کن. (ملا حسین واعظ از حاشیه ٔ برهان چ معین). || به معنی خرج هم هست که نقیض دخل باشد. (برهان): چهارهزار درم حاصل کرد بیرون از هزینه و ضیعتی نیکو. (تاریخ بیهقی). و چهارهزار درم دیگر او را ده تا در وجه هزینه و ولیمه کند. (تاریخ بیهقی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

هزینه در فرهنگ عمید

  • خرج،
    آنچه در ازای رسیدن به مطلوبی تحمل می‌شود یا از دست می‌رود،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

هزینه در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

هزینه در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

هزینه در فارسی به عربی

  • اجره، انفاق، عدد الخسائر، کلفه، نفقه، هبه
فرهنگ فارسی هوشیار

هزینه در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

هزینه در فارسی به آلمانی

  • Anschreiben, Gebühr (f), Kosten, Laden, Ladung (f), Obhut (f), Aufwand (m), Kosten (f), Kosten, Preis (m). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید