معنی هرودت
لغت نامه دهخدا
هرودت. [هَِ رُ دُ] (اِخ) هرودوت. رجوع به هرودوت شود.
پیستیر
پیستیر. (اِخ) نام شهری به تراکیه بنا بگفته ٔ هرودت. (ایران باستان ج 1 ص 748).
ارسانگس
ارسانگس. [اُ رُ گ ِ] (اِ) عنوانی در پارس عهد هخامنشی، به معنی خدمتگذار شاه (بقول هرودت). (ایران باستان ص 812).
ماسپیان
ماسپیان. (اِخ) بنقل هرودت یکی از شش طایفه ٔ شهری وده نشین قوم پارس است. (از ایران باستان ج 1 ص 227).
بسترس
بسترس. [] (اِخ) حبیب او راست: ترجمه ٔ تاریخ هرودت به عربی چ 1886 و 1887 م. بیروت در 636 ص. (از معجم المطبوعات).
فرهنگ فارسی آزاد
هِرُودُت، Herodotus
(484-424 قبل از میلاد) مُوَرِّخ یونانی ملقب به «پدر تاریخ» است که مسافرت های مکرر نمود و کتبی در تاریخ نوشت که هنوز مورد توجه است،
حل جدول
پدر تاریخ
مورخ یونان باستان که به پدر تاریخ معروف است
هرودت
پدر علم تاریخ
هرودت
پدرعلم تاریخ
هرودت
پدرتاریخ
هرودت
مورخ یونان باستان
هرودت
پدر تاریخ
هرودت
سخن بزرگان
زن مانند آب است که از شدت لطافت، در هر ظرفی که باشد، شکل آن را به خود می گیرد. از این رو هر شوهری که از زن خود ناخرسند است، باید سبب آن را در خود جستجو کند.
واژه پیشنهادی
پلوتارک، هرودت
معادل ابجد
615