معنی هرمان اته

لغت نامه دهخدا

هرمان اته

هرمان اته. [هَِ اِ ت ِ] (اِخ) خاورشناس نامی آلمانی. در 13 فوریه 1844 م. در اشترالزوند به دنیا آمد و در دانشگاههای گرایتزوالد و لیپزیک در شعبه ٔ زبانشناسی تحصیل کرد و به سال 1865 موفق به اخذ درجه ٔدکتری شد. مطالعات خود را درباره ٔ زبان و ادبیات فارسی و عربی و ترکی در مونیخ انجام داد و مدتی نیز برای دیدن نسخه های خطی در آکسفورد بود. از سال 1875 تا1915 م. یعنی مدت چهل سال استاد السنه ٔ شرقی دانشگاه ابریستووت بود و مدتی نیز با براون استاد معروف انگلیسی کار کرد. او را مقالاتی است در باب رودکی و معاصران او و فردوسی و موضوعات ادبی دیگر. نیز فهرستی از نسخه های خطی ترکی، عربی، فارسی و پشتو در کتابخانه ٔ بادلیان آکسفورد تهیه کرده است. اما مهمترین اثر او کتاب تاریخ ادبیات فارسی است که مجموعه مقاله های عالمانه و پرمغزی درباره ٔ شعر و نثر فارسی است. (نقل به اختصار از مقدمه ٔ ترجمه ٔ کتاب تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه ٔ عیس̍ی شهابی).


اته

اته. [] (هندی، اِ) نام هندی دقیق است که آرد باشد. || و هم بهندی نام میوه ای است در شکل شبیه به ثمر کاج. آناناس (؟).


هرمان

هرمان. [هَُ] (ع اِ) خرد و هوش. (منتهی الارب). عقل. گویند: ماله هرمان. (اقرب الموارد).

هرمان. [هََ رَ] (اِخ) قلعه ای است در حدود مصر. (برهان). || پادشاهی بوده است در یونان. (برهان). مؤلف سراج اللغات نویسد: غلط محض است بلکه هرمان دو عمارت عظیم اند محاذی فسطاط در مصر که هر کدام از ایشان کوهی به نظر می آید و بنای ایشان مربعالقاعده است و مخروطی شکل. بعضی هرمان را صیغه ٔ جمع هرم به سیاق فارسی دانسته اند و بعضی تثنیه ٔ هرم و مراد ایشان دو هرم بزرگ تر از اهرام ثلاثه ٔ مصر است یعنی هرم کئوپس و هرم کفرن. ابن الندیم در الفهرست از «هرمین » نام می برد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). دو بناست از بناهای نخستین در مصر که گویند آنها را ادریس بنا کرده است که علوم را در آنها از طوفان مصون دارد. (از منتهی الارب). اهرام زیادی در مصر است اما دو هرم آن مشهورتر می باشد و آن دو بنای مربعالقاعده و مخروطی شکل است که طول اضلاع مثلث های اطراف آن تا چهارصد ذراع میرسد. در یکی از این هرمها قبر هرمس و در دیگری مزار شاگرد او اغانیمون است. این دو از عجایب عالم و از دور مانند دو کوه است. (از معجم البلدان):
چگون کاخی ؟ کاخی چو گنبد هرمان
ز پای تا سر چون مصحفی نبشته به زر.
فرخی.
همچون هرمان حصار عمرت
محتاج به پاسبان مبینام.
خاقانی.
علم دین علم کفر مشمارید
هرمان همبر تلل منهید.
خاقانی.
هر امان کآن هرمان یافت به صد قرن کهن
زین قران صاحب اقران به خراسان یابم.
خاقانی.


اته برار

اته برار. [اَت ْ ت ِ ب ِ] (اِ مرکب) (به لهجه ٔ مازندرانی از اَته، یگانه و یکتا + برار، برادر) بمزاح، مازندرانئی خشن، یعنی خشن از مردم مازندران.

حل جدول

هرمان اته

مستشرق معروف آلمانی

گویش مازندرانی

اته

آن طور

این طور


اته اولی

یک باریکه آب جهت مشروب ساختن زمین، یک کرت از زمین برنج کاری...


اته دیم

نیم رخ، یک پهلو، یک طرف بدن


اته – ور

اتا دیم


اته – اشکم

واحد مقدار، مانند یک نوبت غذا – یک شکم زاییدن – یک بار چریدن...


اته پلی

نیم رخ یک پهلو، یک طرف بدن، از پا درآمدن


اته پنیکک

به این کوچکی، یک ذره، مقدار کم

فرهنگ فارسی هوشیار

هرمان

خرد و هوش، عقل نا امیدی، یاس

معادل ابجد

هرمان اته

702

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری