معنی هرزه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
بیهوده، یاوه، بیکاره، زن بدکاره. [خوانش: (هَ زِ) [په.] (ص.)]
فرهنگ عمید
کسی که خلاف ارزشهای اجتماعی عمل میکند، بیبندوبار،
گیاهی که در میان گیاهان مفید میروید و به آنها آسیب میزند،
زشت، رکیک،
(اسم) [قدیمی] یاوه،
[قدیمی] بیکاره،
(قید) [قدیمی] بیهوده،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
الواط، بیسروپا، سلیطه، عیاش، فاجر، فاسد، فاسق، لاابالی، لات، لوده، ول، ولگرد، ویلان، بیحاصل، بیفایده، بیهوده، عبث، مهمل
فارسی به انگلیسی
Abandoned, Bawdy, Billingsgate, Cheap, Decadent, Depraved, Dirty, Dissolute, Fast, Filthy, Gadabout, Immoral, Impure, Indecent, Lascivious, Lecherous, Lewd, Libertine, Licentious, Loose, Meretricious, Nasty, Obscene, Pornographic, Profligate, Prurient, Purple, Raunchy, Reprobate, Rib
فارسی به عربی
خلیع، طلیق، عاهره، عدیم الاخلاق، غزاره، فاجر، فاسق
گویش مازندرانی
مرغی که در جایی جز خانه ی صاحب خود تخم بگذارد، بدکاره –...
فرهنگ فارسی هوشیار
بیهوده، یاوه
فارسی به آلمانی
Locker, Los
معادل ابجد
217