معنی هراسه
لغت نامه دهخدا
هراسه. [هََ س َ / س ِ] (اِ) از هراس + َه که پساوند است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). آنچه مردم را بدان ترسانند. (برهان). || چوبی که در میان زراعت بر پای کنند و صورتها و چیزها بر آن نصب کنند تا جانوران زیانکار به جانب زراعت نیایند و آن را به عربی محذار گویند. (برهان).
فارسی به انگلیسی
Bugbear, Scarecrow, Threat
فرهنگ معین
هرچیزی که با آن بترسانند، مَتَرسک. [خوانش: (هَ س) (اِ.)]
حل جدول
مترسک
مترسک
هراسه
مترسک مزارع
آدمک، هراسه
مترسک جالیز
آدمک، هراسه، ترسانک،کلاغپران
مترسگ
آدمک، افچه، داهل، مترس، هراسه، لولو
فرهنگ عمید
چیزی که کسی را با آن بترسانند،
چیزی که از چوب، پارچه، یا سنگ و گچ به هیکل انسان در کشتزار برپا میکنند که جانوران بترسند و به زراعت آسیب نرسانند، داهل، مترس،
گویش مازندرانی
مترسک
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
271