معنی هاشم بن عبد مناف

حل جدول

هاشم بن عبد مناف

جد اعلای پیامبر اکرم


هاشم بن عبدمناف

سرسلسله بنی هاشم

سر سلسله بنی هاشم

فرهنگ فارسی آزاد

عبد مناف

عَبدِ مَناف، جدّ پدر حضرت رسول یعنی پدر هاشم و هاشم پدرِ عبدالمطلب و عبدالمطلب پدرِ عبدالله و عبدالله پدر حضرت رسول. (اسم اصلی عبدالمطلب شیبه است)،


مناف

مَناف، نام یکی از بت های دوره جاهلیت،

مَناف، بلند، رفیع،

لغت نامه دهخدا

مناف

مناف. [م َ] (اِخ) عبد... پدر هاشم است و عبدالشمس. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). پدر هاشم است و نسبت بدان مَنافی ّ است. (از اقرب الموارد). رجوع به عبدمناف و منافی شود.

مناف. [م َ] (اِخ) نام بتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) نام بتی بوده است در جاهلیت. (از معجم البلدان).

مناف. [م َ] (ع اِ) (از «ن و ف ») جای بالا رفتن: جبل عالی المناف، ای المرتقی. (از اقرب الموارد) (از المنجد).


عبد

عبد. [ع َ ب ُ] (ع اِ) جمع عبد. (منتهی الارب). رجوع به عبد شود.

عبد. [ع َ] (اِخ) ابن قصی بن کلاب بن مره، جدجاهلی است پسران وی از قبائل «قریش البطاح » اند. مسکن و مأوای آنان در بطحه ٔ مکه بود. این طایفه در حدود سال 185 هَ. ق. منقرض شدند. (از الاعلام زرکلی).

عبد. [ع َ] (اِخ) موضعی است به سبعان در بلاد طی. (معجم البلدان).

عبد. [ع َ] (اِخ) کوهی است مر بنی اسد را. (معجم البلدان).

عبد. [ع َ ب ِ] (ع ص) مرد با ننگ و عار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || غضبان. (اقرب الموارد).

عبد. [ع َ] (اِخ) کوه کوچک سیاهی است که دو کوه کوچک تر دیگر او را احاطه کرده اند که ثدیین نامند. (معجم البلدان).

معادل ابجد

هاشم بن عبد مناف

645

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری