معنی نگهبانی

نگهبانی
معادل ابجد

نگهبانی در معادل ابجد

نگهبانی
  • 138
حل جدول

نگهبانی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

نگهبانی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پاسبانی، پاسداری‌دیده‌بانی، حراست، حمایت، محارست، محافظت، مراقبت، مواظبت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

نگهبانی در فرهنگ معین

  • (~.) (حامص.) نک. نگاهبانی.
لغت نامه دهخدا

نگهبانی در لغت نامه دهخدا

  • نگهبانی. [ن ِ گ َ] (حامص مرکب) پاسداری. رعایت. نگه داری. تعهد: و نگه دارد آنچه در عهده ٔ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش. (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن. در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری و نگهبانی آن. (تاریخ بیهقی ص 313). فکر و تدبیرش صرف نمی شود مگر در نگهبانی حوزه ٔ اسلام. (تاریخ بیهقی ص 312).
    یکی باب عدل است و تدبیر و رای
    نگهبانی خلق و ترس خدای.
    سعدی.
    سپه را نگهبانی شهریار
    به از جنگ در حلقه ٔ کارزار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نگهبانی در فرهنگ عمید

  • مراقبت، محافظت، پاسبانی، کشیک‌ دادن،
    (اسم) محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه می‌کند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

نگهبانی در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

نگهبانی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ حفاظت حراست محافظت، قراولی کشیک.
فارسی به ایتالیایی

نگهبانی در فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

نگهبانی در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید