معنی نگارش

فارسی به انگلیسی

نگارش‌

Authorship, Composition, Record, Writing

فرهنگ فارسی هوشیار

نگارش

(اسم) نقش، تحریر: یرلیغ بر عهده جمیع حکام. . . صادر گردید تا ارباب تقاویم را از نگارش خرافات قدیم قدغن کنند. . . یا آیین نگارش. طریقه نوشتن (نامه ها داستانها کتابها در موضوعات مختلف) شیوه انشا ء. یا اداره نگارش. اداره مطبوعات (در بعض وزارتخانه ها) .

لغت نامه دهخدا

نگارش

نگارش. [ن ِ رِ] (اِمص، اِ) نگاشتن. (آنندراج). اسم و حاصل مصدر از نگاشتن. (یادداشت مؤلف). نقش کردن. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || تحریر. نوشتن. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || انشاء. (یادداشت مؤلف). || نقش و نگار. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || رسم. (ناظم الاطباء). نقاشی. (یادداشت مؤلف). || تصویر. (یادداشت مؤلف). || خط. تحریر. نوشته. (ناظم الاطباء). دستخط. (یادداشت مؤلف).
- اداره ٔ نگارش، انطباعات. (لغات فرهنگستان). اداره ٔ مطبوعات در بعضی وزارت خانه ها. (از فرهنگ فارسی معین).


نگارش نامه

نگارش نامه. [ن ِ رِ م َ / م ِ] (اِ مرکب) مکتوب. مراسله. رقعه. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

نگارش

تحریر، کتابت، نگاشتن، نوشتن، ثبت، تالیف

فارسی به ایتالیایی

نگارش

ortografia

prosa

scritta

فرهنگ معین

نگارش

(ن ر) (اِمص.) نوشتن.

فرهنگ عمید

نگارش

نوشتن،

حل جدول

نگارش

تحریر، نوشتن، کتابت، ثبت، تالیف


درس نگارش

انشا


نگارش ماشینی

تایپ


شیوه نگارش

رسم الخط

فارسی به عربی

معادل ابجد

نگارش

571

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری