معنی نویسنده کتاب تاریخ اسلام

لغت نامه دهخدا

اسلام

اسلام. [اَ] (ع اِ) ج ِ سِلْم و سَلَم.

اسلام. [اِ] (اِخ) ابن زرعه. وی در سال 56 هَ. ق. بنیابت حکومت خراسان منصوب و دو سال در خراسان بود. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 217). و رجوع بهمین کتاب ص 14 شود.

اسلام. [] (اِخ) پیرعلی بادک. از امرای بزرگ اطراف همدان بود. بگریخت و بشیراز آمد، شاه شجاع او را تربیت کرد و طبل و علم و لشکر و اسباب داد و بشوشتر فرستادو فتح کرد و نوکری اسلام نام را آنجا بنشاند و خود ببغداد رفت. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 721). و رجوع بتاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 ص 305، 308 و 449 شود.

اسلام. [اَ] (اِخ) نام وادیی است در علات از زمین یمامه. (معجم البلدان).

فرهنگ عمید

اسلام

از ادیان سامی که در حدود سال ۶۱۱ میلادی به‌وسیلۀ محمدبن عبداللّه، پیامبر این دین، رواج پیدا کرد و کتاب آسمانی آن قرآن است،
(اسم مصدر) داخل شدن در صلح و آشتی،
(اسم مصدر) داخل شدن در دین اسلام، مسلمان شدن،
(اسم مصدر) [قدیمی] تسلیم شدن، منقاد شدن، گردن نهادن،

فرهنگ فارسی آزاد

اسلام

اِسْلام، تسلیم شدن، مطیع گشتن، متدین بدیانت اسلام گردیدن، نام دیانت محمدی،

معادل ابجد

نویسنده کتاب تاریخ اسلام

1951

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری