معنی نویسنده اسکاتلندی زندگی شیلر

لغت نامه دهخدا

شیلر

شیلر. [ل ِ] (اِخ) یوهان فریدریش. نویسنده و شاعر آلمانی (1759- 1805 م.). شیلر از آغاز کودکی عشق سرشاری به نویسندگی و شعر داشت. وی هفت سال در مدرسه ٔ اشتوتگارت بسر برد و ابداً از مدرسه خارج نشد ولی عاقبت از آنجا گریخت و با گوته دوستی پیدا کرد و آن دو بطوری با هم دوست شدند که آثار ادبی خود را با موافقت هم انتشار می دادند. شیلر نخستین نمایشنامه ٔ خود موسوم به «راهزنان » را هنگامی نوشت که هیجده یا نوزده سال بیشتر از عمرش نگذشته بود. دوره ٔ زندگانی او را به سه بخش تقسیم کرده اند: نمایشنامه های «دون کارلوس »، «توطئه ٔ فی یسکو» و «خدعه و عشق » آثار مرحله ٔ نخستین هنرنمایی اوست. در دوره ٔ دوم زندگانی خود که آنرا دوره ٔ علمی و فلسفی نامیده اند، شیلر کتابهای «تاریخ انحطاط هلند» و «تاریخ جنگ سی ساله » را نوشت. در دوره ٔ سوم یا دوره ٔ دوستی با گوته، نمایشنامه های «ماری استوارت »، «دوشیزه ٔ اورلئان »، «عروس مسین » و «ویلهلم تل » را برشته ٔ تحریر درآورد. آخرین دوره ٔ زندگی شیلر در 9 ماه مه ٔ 1805 در چهل وشش سالگی وی بپایان رسید. (از فرهنگ فارسی معین).


زندگی

زندگی. [زِ دَ / دِ] (حامص، اِ) زندگانی. (از فرهنگ فارسی معین). حیوه. (ناظم الاطباء). حیات. محیا. حیوان. نقیض مرگ. زندگانی. مقابل مردگی. مقابل مرگ و ممات. و آن صفتی است مقتضی حس و حرکت. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا):
خور و خواب و آرام جوید همی
وز آن زندگی کام جوید همی.
فردوسی.
بدو گفت موبد که جاوید زی
که خود جاودان زندگی را سزی.
فردوسی.
گر از بخشش کردگار سپهر
مرا زندگی ماند و تازه چهر
بمانم بگیتی یکی داستان
از این نامه ٔ نامور باستان.
فردوسی.
مرگ جهلست و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان.
ناصرخسرو.
زندگی و شادی اندرعلم و دین است ای پسر
خویشتن را گرنه مستی، مست و مجنون چون کنی.
ناصرخسرو.
معنی زندگی [در حیوان] آن است که حیوان را ادراک محسوس می باشد و به اختیار خویش حرکتها می کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مردگی جهل و زندگی دین است
هرچه گفتند مغز آن این است.
سنائی (از آنندراج).
خاقانیم که مرگم، از زندگیست خوشتر
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم.
خاقانی.
چون بمردم من ز خویش و هم ز خلق
زندگی جان ز جانان یافتم.
عطار (دیوان چ نفیسی ص 178).
هرکه در زندگی نانش نخورند در مردگی نامش نبرند. (گلستان).
ز لب دوختن، غنچه را زندگیست
چو بشگفت زآن پس پراکندگیست.
امیرخسرو.
هرکه این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وآنکه این عشرت نجوید زندگی بر وی حرام.
حافظ (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مراراحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم هم آغوش بود.
سعدی (بوستان، یادداشت ایضاً).
- زندگی بخش، محیی. مقابل ممیت. مقابل میراننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنکه جان بخشد. حیات بخش. حیات انگیز. بخشنده ٔ زندگی. (فرهنگ فارسی معین).
- زندگی کردن، ادامه ٔ حیات.زیستن. بسر بردن حیات. و به مجاز رفتار: در حکمرانی چنان زندگی کن که وقتی نباشد جفا و خجالت نبری. (مجالس سعدی ص 23).
- زندگی نهانی، حیات خفی. (فرهنگ فارسی معین).
|| هستی. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح تصوف) قبول اقبال محبوب را گویند. و در لفظ حیوه بطور مستوفی در این معنی اشارت رفته است. (کشاف اصطلاحات الفنون). || عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء):
سرت می کشی از ره بندگی
سر آرم هم اکنون ترا زندگی.
فردوسی.
بهر من بدتر از این روزی نیست
زندگی آش دهن سوزی نیست.
پژمان بختیاری.
|| زندگانی. معاش. (آنندراج). عیش. معاش. معیشت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || عشرت. (یادداشت ایضاً). تعیش. (ناظم الاطباء). و بهمه ٔ معانی رجوع به زندگانی وزنده شود. || در تداول، اسباب. مال. اسباب خانه. کالای خانه. کاخال: فلان زندگی خوبی بهم زده است. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا).

فارسی به عربی

اسکاتلندی

اسکتلندی

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

زندگی

زندگانی یا زندگی نهانی حیات خفی.

سخن بزرگان

فریدریش شیلر

آزادی فقط در دنیای خیال وجود دارد.

هیچ جنگی غیر انسانی تر و ننگ آورتر از جنگ های متعصبانه ی مذهبی و تنفرآور حزبی که در داخل یک کشور برافروخته می شود، نیست.

پرهیزگاری، هرکسی را در یک لحظه پرخطر می آزماید و درست می کند.

در جهان تنها کسی پیروز می شود که به امید دیگران ننشیند و همه چیز را از خود بخواهد.

با مردم زمانه همنشین باش، اما مانند آنان مباش و برای معاصرین خود مطالبی بنویس که به آن محتاجند، نه مطالبی که می پسندند.

جدیت و پشتکار، مقصد را نزدیک می کند.

اگر سخنان تو را اراده و عمل دنبال نکند، پس از کجا می توان ارج و بهای تو را شناخت؟ دوست عزیزم همیشه این گونه بوده و باز هم این گونه خواهد ماند. ناتوانی برای خود قانونی دارد، اما اراده جز کامیابی قانونی نمی شناسد.

زن، یگانه وجودی است که حقیقت عشق پاک را می شناسد.

به زنان خود به [دیده] احترام بنگرید. آنها گلهای آسمانی را در بستر زمین می کارند و جامه دلپذیر و زیبای عشق را می آرایند و در پرده پاکدامنی، احساسات لطیف را می پرورانند.

بیکاری نه تنها موجب پریشانی فکر و ناراحتی خیال است، بلکه کدورت و پشیمانی همیشگی و باطنی پدید می آورد.

مقام عالی انسانی در برابر شما است، آن را به دست آورید.

کسی که در زمان خود سنگ تمام گذاشته، نامی جاودان یافته است.

جوانی ترکیبی از غرور و نشاط است، اما پیری خوابی از الهام و خاطرات است.

هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده، بدون شک، زنی پاکدامن او را همراهی کرده است.

آه کاش دوران زیبای عشق جوان تا ابد سبز می ماند!

جوانی موج می زند و اقیانوس زندگی به جوش می آید. جوانان برخیزید و بکوشید پیش از آنکه روح شما تاریک شود.

اگر هر کس همه کس را دوست می داشت، همه کس صاحب دنیا می شد.

انسان آزاد متولد شده و آزاد است. چه می شد اگر با زنجیر به دنیا می آمد؟

چرخ های جهان را دو چیز می چرخانند: گرسنگی و عشق.

فردا دیگر نمی توانیم، پس بگذار امروز زندگی کنیم.

معادل ابجد

نویسنده اسکاتلندی زندگی شیلر

1392

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری