معنی نوعی چسب نجاری

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

چسب

(چَ) (اِ.) ماده ای چسبنده که با آن دو قطعه از هر چیزی را به هم بچسبانند. به ویژه انواع صنعتی آن که ترکیب های گوناگون دارد: چسب چوب، چسب آهن، چسب صحافی و غیره.، ~ زخم نوار چسب دار و استرلیزه شده برای زخم بندی.،~ قطره ای هر نوع چسب مایع فوری.،

لغت نامه دهخدا

نجاری

نجاری. [ن َج ْ جا] (حامص) درودگری. (ناظم الاطباء). نجارت. نجاره. دروگری. درگری. عمل نجار. رجوع به نجار شود.
- امثال:
کار بوزینه نیست نجاری.

نجاری. [ن َ را] (ع ص) شتر تشنه از خوردن تخم گیاه بری. (آنندراج): ابل نجاری، شتران تشنه. (ناظم الاطباء). نجری ̍. (منتهی الارب) (المنجد).

نجاری. [ن َج ْ جا] (اِخ) نام جمعی از طایفه ٔ معتزله که به عذاب قبر قائل نیستند و قرآن را مخلوق میدانند و رؤیت رب را منکرند. (انساب سمعانی). رجوع به نجاریه شود.

نجاری. [ن َج ْ جا] (ص نسبی) منسوب است به نجار که بطنی است از خزرج. (انساب سمعانی). || منسوب است به بنوالنجار که محله ای است در کوفه. (انساب سمعانی).


چسب

چسب. [چ َ] (اِمص) چسبندگی و لزوجت. (ناظم الاطباء). || (اِ) چسپ. هر ماده ٔ چسبنده. ماده ای چسبناک. هر ماده ٔ دوسنده که بدان دو چیز را بهم دوسانند. هر چیز که چسبندگی داشته باشد. لعابی که بدان کاغذ یا چیز دیگر چسبانند. رجوع به چسپ شود.

چسب. [چ ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان ایجرود بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 73هزارگزی جنوب باختر زنجان و 12هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 855 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ نکتو، محصولش غلات، انگور و میوه جات، شغل اهالی زراعت و بافتن قالی و گلیم و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

فرهنگ عمید

چسب

ماده‌ای که بتوان با آن اشیا را به هم متصل کرد،
(صفت) تنگ، چسبیده به بدن، چسبان: شلوار چسب،
(بن مضارعِ چسبیدن) =چسبیدن
چسبیده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل‌چسب، دیرچسب،

فارسی به عربی

چسب

صمغ، کلس، لثه، معجون

معادل ابجد

نوعی چسب نجاری

465

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری