معنی نوعی سوسمار

حل جدول

نوعی سوسمار

بزمجه، بازیلیک


سوسمار

مارمولک، بزمچه

ضب

تعبیر خواب

سوسمار

خوردن گوشت سوسمار در خواب، دلیل منفعت کند. اگر بیند که سوسمار در خانه بانگ می داشت، دلیل بود که در آن خانه آوازه مصیبت شنود. - محمد بن سیرین

سوسمار، دلیل بود بر نژاد عرب و خوردن گوشت او مال و منفعت دنیا بود. اگر بیند سوسمار او را بگزید، دلیل کند که از مردی عرب او را مضرت رسد. اگر بیند سوسمار بکشت، دلیل که دشمن را قهر کند. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

لغت نامه دهخدا

سوسمار

سوسمار. (اِ مرکب) جانوری است مانند راسو، لیکن از او سطبرتر باشد پیه و چربی او را زنان بجهت فربه شدن خورند و بر بدن مالند، و به عربی ضب گویند و نزد شافعی مذهبان گوشت او حلال است. (برهان) (آنندراج). جانوری است که بهندی گوه گویند. (غیاث). وزغه. (بحر الجواهر). نوع کوچک آنرا که در خانه ها و دیوارها میزید به اسامی مارمولک، مالوز، کرباسه، کربسه، کربش، برق گویند. (یادداشت بخط مؤلف):
و از وی [از مالفه] پوست سوسمار خیزد که بر قبضه ٔ شمشیر کنند سخت بسیار. (حدود العالم).
چنان باد درآرد بخویشتن
که می گویی خورده ست سوسمار.
لبیبی (از فرهنگ اسدی).
گشته روی بادیه چون خانه ٔ جوشنگران
از نشان سوسمار و نقش ماران شکن.
منوچهری.
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب رابجائی رسیده ست کار
که تخت عجم را کند آرزو
تفو باد بر چرخ گردون تفو.
فردوسی.
تا ز قصد دشمنان چون مار شد سرکوفته
می نداند بازگشت خانه همچون سوسمار.
عثمان مختاری.
گرچه بسی دردمید مرده دلان را بزور
همدم عیسی شود جز بدم سوسمار.
خاقانی.
نسازیم چون مار با هیچکس
خورش های ما سوسمار است و بس.
نظامی.
خفتگان بیچاره در خاک لحد
خفته و اندر کاسه ٔ سر سوسمار.
سعدی.


سرگین سوسمار

سرگین سوسمار. [س ِ ن ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اسم فارسی بعرالضب است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

سوسمار

جانور خزندۀ آبی با پاهای کوتاه و پره‌دار، دم بلند، بدن کشیده، سر بزرگ، آروارۀ قوی، و بدن پوشیده از فلس‌های شاخی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوسمار

آفتاب‌پرست، بزمچه، چلپاسه، حربا، مارمولک

فارسی به عربی

سوسمار

تمساح، دوده، سحلیه

فرهنگ فارسی هوشیار

سوسمار

جانوری است از طبقه خزندگان دارای چهار دست و پا و دم دراز و حشرات را میخورد

فارسی به آلمانی

سوسمار

Wurm (m) [noun]

فرهنگ معین

سوسمار

(اِ.) جانوری است خزنده، دارای چهار دست و پای کوتاه ودم دراز و دهان فراخ با دندان های ریز، سوسمارها انواع مختلف دارند.

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

نوعی سوسمار

503

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری