معنی نهامین

لغت نامه دهخدا

نهامین

نهامین. [ن َ] (اِ) آهنگر. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). حداد، به این معنی به حذف نون آخر هم به نظر آمده است. (از برهان). رجوع به نهامی شود.


آهنگر

آهنگر. [هََ گ َ] (ص مرکب) پیشه وری که آهن در کوره تافته و کوبد و آلات آهنینه سازد. حداد. هبرَقی. هالکی. قین. ریّام. نهامی. نهامین:
کشاورز و آهنگر و پای باف
چو بیکار باشند سَرْشان بکاف.
ابوشکور.
سر سروران زیر گرز گران
چو سندان بد و پتک آهنگران.
فردوسی.
وزآن چرم کآهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد...
فردوسی.
برآمد چکاچاک زخم سران
چو پولاد با پتک آهنگران.
فردوسی.
به پیش آوریدند آهنگران
غل و بند وزنجیرهای گران.
فردوسی.
بفرمای آهنگر آرند چند
ز پای من اکنون بسایند بند.
فردوسی.
بر آن بی بها چرم آهنگران
برآویختی نوبنو گوهران.
فردوسی.
بیارید داننده آهنگران
یکی گرز سازند ما را گران.
فردوسی.
چنانش بکوبم بگرز گران
که فولاد کوبند آهنگران.
فردوسی.
نخست اندرآمد بگرز گران
همی کوفت چون پتک آهنگران.
فردوسی.
یکی بی زیان مرد آهنگرم
ز شاه آتش آید همی بر سرم.
فردوسی.
یکی نامور بود بوراب نام
پسندیده آهنگری شادکام
همی کرد او نعل، اسپان شاه
ورا نزد قیصر بدی دستگاه.
فردوسی.
نه خسرونژادی نه والاسری
پدرْت از سپاهان بد آهنگری.
فردوسی.

فرهنگ معین

نهامین

(نَ) (اِ.) آهنگر، حداد.

حل جدول

نهامین

آهنگر


نهامی ، نهامین

آهنگر


نهامی، نهامین

آهنگر


حداد و نهامین

آهنگر


حدادوآهنگر

نهامین


حداد و آهنگر

نهامین


حداد

نهامین


آهنگر

نهامی، نهامین

حداد، نهامی، سندان، چلنگر، نهامین

مترادف و متضاد زبان فارسی

نهامی

آهنگر، حداد، نهامین، درودگر، نجار

فرهنگ فارسی هوشیار

نهامی

نهامین در فارسی آهنگر، درود گر، دستورز (صفت) آهنگر حداد، نجار دورد گر.

فرهنگ عمید

آهنگر

کسی که پیشه‌اش ساختن آلات و ادوات آهنی است، پیشه‌وری که آهن را در کوره سرخ می‌کند و از آن آلات و ادوات آهنی می‌سازد، نهامی، نهامین،

معادل ابجد

نهامین

156

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری