معنی نهالین

لغت نامه دهخدا

نهالین

نهالین. [ن ِ] (اِ) توشک. لحاف. (غیاث اللغات) (آنندراج). نهالی. تشک. دوشک. مسند. بستر. بالش:
اگر شاه باشیم و گر زردهشت
نهالین ز خاک است و بالین ز خشت.
فردوسی.
نصربن احمد از اسب فرود آمد و نهالین بیفکند و بنشست و امیر اسماعیل برسید و خویشتن از اسب بینداخت و پیش آمد و نهالین را بوسه داد. (تاریخ بخارا ص 100).
پوستین پاره ای بدش بر دوش
شب نهالین و روز بالاپوش.
شیخ بهائی.


توثیب

توثیب. [ت َ] (ع مص) بر بالش نشاندن. (زوزنی). بر نهالین نشاندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نهالین پیش کسی افکندن تا بر وی نشیند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

نهالین

نهالی

حل جدول

نهالین

تشک


تشک و بستر

نهالین


تشک

نهالین

زیر انداز خواب، نهالین


بالش

متکا، نهالین


بالین و رختخواب

بستر، نهالین

فرهنگ فارسی هوشیار

نهالین

تشک، دوشک، بالش، لحاف


تلحف

نهالین دوختن (نهالین لحاف) دوآج کردن


تنجید

‎ پشتی ساختن، نهالین (لحاف) ساختن، خانه آرایی


توثیر

‎ پایمال کردن با پا نرم کردن، نهالین دوزی، هموار کردن


حشیه

‎ بر خوابه نهالین دوشک، بالشک بالش کوچکی که زنان بر سرین یا پستان نهند که بزرگ نماید

مترادف و متضاد زبان فارسی

نهالی

بستر، تشک، رختخواب، فراش، نهال، نهالین،
(متضاد) روانداز

معادل ابجد

نهالین

146

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری