معنی ننگ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
آبرو، حرمت، بد - نامی، بی آبرویی. [خوانش: (نَ) [په.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
احساس حقارت از انجام عملی ناشایست، شرمساری،
(صفت) [قدیمی] موجب شرمساری و سرافکندگی،
(اسم مصدر) [مجاز] زشتی، رسوایی، بیآبرویی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدنامی، بیآبرویی، خفت، رسوایی، روسیاهی، سرشکستگی، عار، فضاحت،
(متضاد) افتخار، نام
فارسی به انگلیسی
Brand, Disgrace, Dishonor, Disrepute, Gate _, Ignominy, Infamy, Odium, Opprobrium, Reproach, Scandal, Shame, Slur, Smirch, Spot, Stain, Stigma, Tarnish
فارسی به عربی
خزی، عار، فضیحه، لطخه، لوم
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
شرم، خجلت، عار
معادل ابجد
120