معنی ننر
لغت نامه دهخدا
ننر. [ن ُ ن ُ] (ص) در تداول، لوس.
- بچه ٔ ننر، بچه ٔ لوس که بسیار بدو مهربانی شده و ازاین رو فاسد بار آمده است. (یادداشت مؤلف).
ننر شدن
ننر شدن. [ن ُ ن ُ ش ُ دَ] (مص مرکب) در تداول، لوس شدن. خود را لوس کردن. بی مزگی نمودن.
لوس و ننر
لوس و ننر. [س ُ ن ُ ن ُ] (ترکیب عطفی، ص مرکب) رجوع به لوس و به ننر در ردیف خود شود.
فرهنگ عمید
کسی که بیجهت خود را نزد دیگران عزیز کند، لوس،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
لوس، فاسد بار آمده
فرهنگ معین
(نُ نُ) (ص.) (عا.) لوس، زیاده از حد عزیز داشته شده.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیمزه، لوس، بیادب، بیتربیت،
(متضاد) مودب
فرهنگ عوامانه
به معنی لوس است.
واژه پیشنهادی
بچه ننر
فارسی به انگلیسی
Overindulgence, Pamper
معادل ابجد
300