معنی نمور
لغت نامه دهخدا
نمور. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نمر. رجوع به نَمِر شود:
میزبانان من سیوف و رماح
میهمانان من کلاب و نمور.
مسعودسعد.
نمور. [ن َ] (ص مرکب) بسیارنم. نمگین. || بوی نمور؛ بوی نم چنانکه درزیرزمین های مرطوب و نان و آرد مانده در رطوبت و کپره زده. از نم به معنی ندا و «َ-ور» به معنی دارنده و «َ-ور» از قبیل گنجور و رنجور و دستور. (از یادداشت مؤلف). || جای نم دار. (از یادداشت مؤلف). نمناک. نمدار. نموک. مرطوب. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(نَ) (ص.) نمناک، مرطوب.
مترادف و متضاد زبان فارسی
مرطوب، نمدار، نمسار، نمگین
فرهنگ فارسی هوشیار
نمدار، نمناک، مرطوب
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Dank
فارسی به ایتالیایی
umido
کلمات بیگانه به فارسی
نمناک، نمور، نمدار
واژه پیشنهادی
باغ استخوانهای نمور
معادل ابجد
296