معنی نمدمال

لغت نامه دهخدا

نمدمال

نمدمال. [ن َ م َ] (نف مرکب) آنکه به مالیدن نمد مباشرت کند. (آنندراج). آنکه نمد می مالد. (ناظم الاطباء). آنکه از پشم آمیخته با آشی نمد مالد. لَبّاد. نمدگر. نمدساز. (یادداشت مؤلف):
گر سقرلاط تو را هست و نمد می پوشی
سردی است این به نمدمال چه عیب است و عوار.
نظام قاری.
گر شبی وصل نمدمال چو مه دستم دهد
روی زردی بر کف آن پای مالم چون نمد.
سیفی (از آنندراج).
بود از نمدمال نالیدنم
رخ از عجز بر خاک مالیدنم.
وحید (از آنندراج).

نمدمال. [ن َ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، در 3هزارگزی جنوب قلعه نو واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


لباد

لباد. [ل َب ْ با] (ع ص) نمدساز. (منتهی الارب). نمدگر. نمدمال. استاد نمدمال. (برهان). || نمدفروش. (مهذب الاسماء).


نمدمالی

نمدمالی. [ن َ م َ] (حامص مرکب) شغل نمدمال. عمل نمدمال. || (اِ مرکب) دکان یا کارخانه ٔ نمد مالیدن. کارگاه نمدسازی.

فرهنگ معین

نمدمال

(~.) (ص فا.) کسی که شغلش درست کردن نمد است.

مترادف و متضاد زبان فارسی

نمدمال

نمدگر

فرهنگ عمید

نمدمال

کسی که شغلش درست کردن نمد است، نمدساز،


نمدگر

نمدمال


لباد

نمدمال، نمدفروش،

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

نمدمال

(صفت) آنکه پشم و کرک را بمالد و نمد سازد.

گویش مازندرانی

لمه سو

نمدمال


لمت مال

نمدمال، نمدزن

معادل ابجد

نمدمال

165

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری