معنی نقش و نگار جامه
حل جدول
اسلیمی
تراز
طراز
نگار جامه
طراز
نقش و نگار
گل کاری
پرتره، تصویر، شکل
بی نقش و نگار
لَشَن
لشن
دارای نقش و نگار
منقش، مطرز
نوعی نقش و نگار
اسلیمی
لغت نامه دهخدا
نقش و نگار. [ن َ ش ُ ن ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) خط و خال. تذهیب و ترصیع. آب و رنگ. شکل ها و صورتهای رنگین و گوناگون: بر اسبی قیمتی برنشسته و ساختی گران افکنده زراندود و غاشیه ای پرنقش ونگار. (تاریخ بیهقی ص 365).
صحبت دنیا به سوی عاقل و هشیار
صحبت دیوار پر ز نقش و نگار است.
ناصرخسرو.
یکی به تیم سپنجی همی نیابد راه
تو را رواق ز نقش و نگار چون ارم است.
ناصرخسرو.
خاتون خوب صورت پاکیزه روی را
نقش و نگار وخاتم فیروزه گو مباش.
سعدی.
طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش.
سعدی.
هم گلستان خیالم ز تو پرنقش ونگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش.
حافظ.
خوش نقش و نگار
خوش نقش و نگار. [خوَش ْ / خُش ْ ن َ ش ُ ن ِ] (ص مرکب) خوش آب و رنگ. خوش رنگ. خوش ترکیب از جهت رنگ.
فرهنگ فارسی هوشیار
آب و رنگ، شکلها و صورتهای رنگین و گوناگون
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
776