معنی نشگون

لغت نامه دهخدا

نشگون

نشگون. [ن ِ] (اِ) قرص. قرض. وشگون. نشکون. نشکنج. نخجل. رنج رساندن به کسی با فشردن قسمتی ازگوشت تن او میان ابهام و سبابه. (یادداشت مؤلف).


نشگون گرفتن

نشگون گرفتن. [ن ِ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) نشکنجیدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به نشگون و نشکنجیدن شود.


نیشگون

نیشگون. (اِ) نشگون. نشگنج. (یادداشت مؤلف). نشکون. وشگون. ویشگون. رجوع به نشگون شود.
- نیشگون گرفتن، نشگون گرفتن. رجوع به نشگون شود.

حل جدول

نشگون

با دوانگشت بدن کسی را فشردن

با دوانگشت بدن کسی را فشردن.


با دوانگشت بدن کسی را فشردن.

نشگون


با دوانگشت بدن کسی را فشردن

نشگون

فرهنگ فارسی هوشیار

نشگون

(اسم) عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. (عنصری. لفااق. ‎ 56)


نشگون گرفتن

(مصدر) نشکنجیدن.

فرهنگ عوامانه

نشگون

با دوانگشت بدن کسی را فشردن است.

فرهنگ معین

نشگون

(نِ) (اِ.) نک. نشکنج.

فرهنگ عمید

نشگون

عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت، نخجیل، نخچل، نیلک،


وشگون

نشگون


تعریک

نشگون گرفتن،
گوشمالی دادن،


شکنجیدن

شکنجه کردن،
نشگون گرفتن،

معادل ابجد

نشگون

426

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری