معنی نسنجیده

لغت نامه دهخدا

نسنجیده

نسنجیده. [ن َ س َ دَ / دِ] (ن مف مرکب) سنجیده ناشده. ناسنجیده. || نسخته. ناسخته. نفهمیده. نپائیده. پرت وپلا. قلمبه. نتراشیده نخراشیده:
سخن با تو نگویم تا نسنجم
نسنجیده مگو تا من نرنجم.
نظامی.
|| (ق مرکب) نیندیشیده. بی تأمل و تعمق. بی ملاحظه. رجوع به نسنجیده گفتن شود.


نسنجیده گویی

نسنجیده گویی. [ن َ س َ دَ/ دِ] (حامص مرکب) نسنجیده گفتن. ناسنجیده گفتن.


نسنجیده گوی

نسنجیده گوی. [ن َ س َ دَ / دِ] (نف مرکب) که ناسنجیده و نااندیشیده سخن گوید. که پرت وپلا و نامربوط و نامعقول گوید.


نسنجیده گفتن

نسنجیده گفتن. [ن َ س َ دَ / دِ گ ُ ت َ] (مص مرکب) نیندیشیده گفتن. پرت وپلا گفتن. نامربوط گفتن. بی تأمل و تعمق حرف زدن.

فارسی به انگلیسی

نسنجیده‌

Careless, Headlong, Half-Baked, Heady, Ill-Advised, Ill-Conceived, Injudicious, Precipitate, Rash, Sweeping, Thoughtless, Unadvised, Unconsidered, Uncritical, Unguarded

حل جدول

نسنجیده

کورکورانه، غیرمنطقی، غیرمعقول، ناسنجیده

کورکورانه


پیروی نسنجیده

کور کورانه

کورکورانه


کار نسنجیده

دیمی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نسنجیده

غیرمنطقی، غیرمعقول، کورکورانه، نااندیشیده، ناسنجیده،
(متضاد) سنجیده، معقول

فرهنگ عمید

نسنجیده

نااندیشیده، نیندیشیده،

فرهنگ فارسی هوشیار

نسنجیده

نفهمیده، نپائیده، پرت و پلا

فارسی به عربی

اقدام نسنجیده

الخطوه الطائشه


نسنجیده عمل کرد

اِبتَسَرَ

واژه پیشنهادی

سخن نسنجیده

گفتارِ خام

معادل ابجد

نسنجیده

182

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری