معنی نخبه

فرهنگ معین

نخبه

(نُ بِ) [ع. نخبه] (اِ.) برگزیده و انتخاب شده از هرچیز. ج. نخب.

فارسی به انگلیسی

نخبه‌

Choice, Chosen, First, Cordon Bleu, Cream, Elite, Flagship, Flower, Gem, Prime, Imperial, Top, Outstanding, Picked, Select, Well-Chosen

حل جدول

نخبه

برگزیده، گزیده، منتخب، زبده، لُب

سرامد

سرآمد

برگزیده و ممتاز

زبده


نخبه انگلیسى

الیت

اِلیت


نخبه انگلیسی

الیت

فارسی به آلمانی

نخبه

Blühen, Blume (f)

فرهنگ عمید

نخبه

برگزیده، برگزیده از هر چیز،
(اسم، صفت) [مجاز] دانا، باهوش،

مترادف و متضاد زبان فارسی

نخبه

برگزیده، گزیده، لب، منتخب

فارسی به عربی

نخبه

زهره


چیز نخبه

اختیار

فرهنگ فارسی هوشیار

نخبه

برگزیده از هر چیز، منتخب

معادل ابجد

نخبه

657

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری