معنی ناگهانی

ناگهانی
معادل ابجد

ناگهانی در معادل ابجد

ناگهانی
  • 137
حل جدول

ناگهانی در حل جدول

  • اتفاقی، یکباره، تصادفی
  • بی هوا
  • یکباره، غیر منتظره، غیر مترقبه
  • غیرمترقبه، غیرمنتظره، بی مقدمه، سریع
  • بی‌هوا
  • دست بر قضا
  • یکبارگی
مترادف و متضاد زبان فارسی

ناگهانی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • غیرمترقبه، غیرمنتظره، نابیوسیده،

    (متضاد) بیوسیده
لغت نامه دهخدا

ناگهانی در لغت نامه دهخدا

  • ناگهانی. [گ َ] (ص نسبی) فجائی. بی مقدمه. سریع. (یادداشت بخط مؤلف).
    - بلای ناگهانی، بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. (ناظم الاطباء).
    - مرگ ناگهانه و ناگهانی، مرگ مفاجاه. (ناظم الاطباء):
    می چاره ٔ مرگ ناگهانی است
    سرمایه ٔ عمر جاودانی است.
    واله اصفهانی.
    جان کندن تدریجی خود را آخر
    تبدیل به مرگ ناگهانی کردیم.
    فرخی یزدی. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ناگهانی در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

ناگهانی در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ناگهانی در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ناگهانی در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

ناگهانی در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

ناگهانی در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید