معنی ناپسند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(پَ سَ) (ص.) فاقد حالت پسندیدگی، ن اخوشایند، نامطلوب.
فرهنگ عمید
کاری یا چیزی که پسندیده نباشد، ناپسندیده، زشت،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بد، رکیک، زشت، سخیف، سوء، قبیح، کریه، مذموم، مذموم، مستهجن، مکروه، ناخوشایند، ناخوشایند، نادلپذیر، ناشایسته، ناگوار، نامحمود، نامستحسن، نامطبوع، نامطبوع، نامطلوب، نامعقول، نامقبول، ناموزون، نکوهیده،
(متضاد) مطلوب
فارسی به انگلیسی
Dirty Word, Flash, Foul, Obscene, Obscenity, Reprehensible, Ribald, Risqué, Shocking, Unseemly, Vicious
فارسی به عربی
بذیی، سخیف، مرفوض، مکروه
فرهنگ فارسی هوشیار
مکروه، نامطبوع، ناگوار
فارسی به آلمانی
Abscheulich, Abstossend, Absurd, Nicht ansprechend [adjective], Obszo.n [adjective], Widerwa.rtig
واژه پیشنهادی
سدبد
معادل ابجد
167