معنی نامه نگاری

لغت نامه دهخدا

نامه نگاری

نامه نگاری. [م َ / م ِ ن ِ] (حامص مرکب) عمل نامه نگار. نامه نویسی. نامه نوشتن. کتابت. رجوع به نامه شود. || روزنامه نویسی.


نگاری

نگاری. [ن ِ] (ص نسبی) منسوب به نگار. (فرهنگ فارسی معین). || نگارین. منقش. مزین. || (اِ) قسمتی از شکمبه ٔ گوسفند که دارای اشکال هندسی مسدس شکل است. شکمبه ٔ گوسفند به سیرابی، نگاری، شیردان وهزارلا تقسیم می شود. || ابزار کشیدن شیره ٔتریاک. لوله ٔ دراز میان تهی به طول تقریبی نیم گز، یک سر آن سوراخی دارد که به دهان می گذارند. سر دیگر این لوله بسته است، و نزدیک انتهای آن حقه ٔ گرد سوراخ داری است به نام چَلَم (بر وزن کلم و قلم). و شیره ٔ تریاک را (شیره ای که از جوشاندن و تصفیه کردن سوخته ٔ تریاک به دست آرند) بر روی حقه ٔ گرداگرد سوراخ مالندو آن را برابر شعله ای که از شمع افروخته یا فتیله ای که در مخزن روغن یا پیه تعبیه شده است و به وسیله ٔ حباب بلوری یا فلزین تنظیم گشته است، قرار دهند و چون شیره در برابر شعله جوشیدن گرفت، شخص شیره ای - که سر نگاری را به دهان دارد - به دم دود آن را می کشد.


داستان نگاری

داستان نگاری. [ن ِ] (حامص مرکب) عمل داستان نگار.


مدحت نگاری

مدحت نگاری. [م ِ ح َ ن ِ] (حامص مرکب) مدح. مداحی. عمل مدحت نگار. رجوع به مدحت نگار شود.


صورت نگاری

صورت نگاری. [رَ ن ِ] (حامص مرکب) مصوری. نقاشی. تصویرسازی. رجوع به صورت نگار و صورت نگاشتن شود.


روزنامه نگاری

روزنامه نگاری. [م َ / م ِ ن ِ] (حامص مرکب) عمل روزنامه نگار. شغل روزنامه نگار. روزنامه نویسی. رجوع به روزنامه نویسی شود.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

نامه نگاری

‎ نوشتن نامه. ‎، روزنامه نویسی.


نگاری

‎ (صفت) منسوب به نگار، (اسم) قسمتی از سیرابی گوسفند که روی آن نقش و نگارهای مسدس شکل است و بهمین سبب آنرا نگاری نامند. توضیح اصولا معده گوسفند بچند قسمت تقسیم میشود: سیرابی نگاری شیردان هزارلا، یکی از وسایل کشیدن شیره تریاک است بدین طریق که شیره را بدان چسبانند و با چراغ کشند. آلت مذکور دارای چوبی دراز حقه ای آهنین وشبیه سرآب پاش بنام چلم است


واقع نگاری

عمل و شغل واقع نگار وقایع نگاری.

حل جدول

نامه نگاری

ترسل، مکاتبه

مراسله


نامه ‌نگاری

ترسل

فرهنگ معین

نگاری

(ن) (اِ.) وسیله ای که با آن شیره تریاک را می کشند.

فرهنگ عمید

نگاری

چراغ شیره‌کشی، اسبابی که با آن شیرۀ تریاک را تدخین می‌کنند،
(اسم، صفت نسبی، منسوب به نگار) بخش دوم معدۀ نشخوارکنندگان که روی آن نقش‌ونگارهای مسدس‌شکل است،

واژه پیشنهادی

نگاری

بخشی از سیستم گوارشی نشخوارکنندگان

معادل ابجد

نامه نگاری

377

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری