معنی نادی

نادی
معادل ابجد

نادی در معادل ابجد

نادی
  • 65
حل جدول

نادی در حل جدول

فرهنگ معین

نادی در فرهنگ معین

  • [ع.] (اِفا.) ندا کننده.
لغت نامه دهخدا

نادی در لغت نامه دهخدا

  • نادی. (ع ص) اسم فاعل از ندا. (اقرب الموارد). نداکننده. (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • نادی. (ع اِ) انجمن. (دهار). انجمن روز. انجمن وقتی که مجتمع باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). جای حدیث کردن. (مهذب الاسماء). انجمن و مجلس بحث مردم در روز. انجمن و مجلس مادام که مردم در آن مجتمعند و چون پراکنده شوند این اسم بر آن اطلاق نمی شود. (اقرب الموارد). انجمن هنگامی که با هم جمع شده و گفتگو کنند. (ناظم الاطباء). انجمن. ندوه. ندی. منتدی. ج، اندیه. جج، اندیات. || عشیره. کسان: فلیدع نادیه. (قرآن 17/96)، ای عشیرته و التقدیر اهل نادیه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نادی در فرهنگ عمید

  • نداکننده،

    باشگاه، انجمن،
نام های ایرانی

نادی در نام های ایرانی

  • دخترانه، ندا دهنده، ندا کننده
عربی به فارسی

نادی در عربی به فارسی

  • چماق , گرز , خال گشنیز , خاج , باشگاه , انجمن , کانون , مجمع () چماق زدن , تشکیل باشگاه یا انجمن دادن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

نادی در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

نادی در فرهنگ فارسی آزاد

  • نادِی، ندا کننده، مجلس و مجمع، کلوب، محل اجتماع و انجمن (جمع: اُنِدَیه، نَوادِی)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید