معنی نادری

نادری
معادل ابجد

نادری در معادل ابجد

نادری
  • 265
حل جدول

نادری در حل جدول

  • نام قدیمی خیابان جمهوری
لغت نامه دهخدا

نادری در لغت نامه دهخدا

  • نادری. [دِ] (حامص) کمیابی. (ناظم الاطباء). نادر بودن. رجوع به نادر شود. توضیح بیشتر ...
  • نادری. [دِ] (ص نسبی) منسوب به نادرشاه. (ناظم الاطباء): جهانگشای نادری. سکه ٔ نادری. کوس نادری. توضیح بیشتر ...
  • نادری. [دِ] (اِخ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است. این مطلع او راست:
    جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
    ایلک کاشانه سندن گوشه ٔ ویرانه مزیکدر.
    (از قاموس الاعلام ج 6). توضیح بیشتر ...
  • نادری. [دِ] (اِخ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است. (از قاموس الاعلام ج 6). توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

نادری در فرهنگ فارسی هوشیار

  • در تازی نیامده کمیابی، وابسته به نادر شاه
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید