معنی نادرست

لغت نامه دهخدا

نادرست

نادرست. [دُ رُ] (ص مرکب) کج. معوج. || دروغگو. || بیمار. || ناقص. || باطل. || متقلب. خائن. (فرهنگ فارسی معین).

فارسی به انگلیسی

نادرست‌

Cheat, False, Crooked, Devious, Dirty, Dishonest, Foul, Improper, Inaccurate, Incorrect, Indirect, Inexact, Lying, Mendacious, Mistaken, Wrong, Tortuous, Unfair, Unsound, Unethical

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

نادرست

شکسته، معیوب، متقلب، دروغگو، بیمار. [خوانش: (دُ رُ) (ص.)]

حل جدول

نادرست

عوضی

علط، شکسته، معیوب

کژ

غلط غلوط

مترادف و متضاد زبان فارسی

نادرست

اشتباه، باطل، سقیم، سهو، غلط، غیرصحیح، مغلوط، نابجا، ناصحیح، ناصواب، جلب، خائن، خاطی، دغل، دغلکار، کج‌دست، متقلب، معوج، ناراست، ناشایسته،
(متضاد) درست

فرهنگ فارسی هوشیار

نادرست

(صفت) کج معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب خاین مقابل درست.

فارسی به ایتالیایی

نادرست

sleale

disonesto

scorretto

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

نادرست

غلط،
شکسته، معیوب،
شخص متقلب و بدکار،

فارسی به عربی

نادرست

اعوج، باطل، خاطی، خطا، شریر، غشاش، غیر دقیق، غیر صحیح، غیر عادل، مزور

فارسی به آلمانی

نادرست

Falsch, Falsch, Unecht, Ungenau [adjective]

معادل ابجد

نادرست

715

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری