معنی نادانی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
جهل،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابلهی، بلاهت، بیخبری، بیخردی، بیدانشی، بیعقلی، جهل، حماقت، حمق، سفاهت، کانایی، کمعقلی، کودنی، ناآگاهی،
(متضاد) دانایی
فارسی به انگلیسی
Ignorance, Imbecility
فارسی به عربی
جهل، حماقه
فرهنگ فارسی هوشیار
عدم معرفت بی اطلاعی جهل: نیکنامی خواهی ای دل خ بابدان صحبت مدار خود پسندی جان من خ برهان نادانی بود.
فارسی به ایتالیایی
ignoranza
فارسی به آلمانی
Unpassend, Untüchtig
واژه پیشنهادی
رعونت
معادل ابجد
116