معنی ناخلف
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(خَ لَ) [ع - فا.] (ص.) ناصالح، بدرفتار.
فرهنگ عمید
نااهل،
[مجاز] فرزندی که از روش نیکوی پدر منحرف شود، فرزند ناصالح،
حل جدول
نااهل
مترادف و متضاد زبان فارسی
بداخلاق، بدرفتار، بدسرشت، بدنهاد، بیادب، فاسد، نااهل، ناباب،
(متضاد) اهل، خلف
فرهنگ فارسی هوشیار
نا اهل، نالایق، بدرفتار و بی ادب، فرزند ناصالح
معادل ابجد
761