معنی ناخرسند

لغت نامه دهخدا

ناخرسند

ناخرسند. [خ ُ س َ] (ص مرکب) غیرقانع. ناراضی. ناخشنود. که خرسند نیست. که قناعت ندارد. مقابل خرسند. رجوع به خرسند شود:
آنکه بسیار یافت ناخشنود
و آنکه اندک ربود ناخرسند.
مسعودسعد.

فارسی به انگلیسی

ناخرسند

Discontented, Dissatisfied, Sick


ناخرسند کردن‌

Discontent, Dissatisfy

فرهنگ فارسی هوشیار

ناخرسند

غیرقانع، ناراضی، ناخشنود


بی رضا

ناخرسند


نارضا

ناخرسند (صفت) ناراضی مقابل رضا راضی.

فرهنگ عمید

ناخرسند

ناراضی،
[قدیمی] آن‌که قانع نباشد،

حل جدول

ناخرسند

ناراضی


ناراضی

ناخرسند


ناخشنودی

ناخرسند

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناخرسند

ناخشنود، ناراضی، نادلخوش، ناشاد، ناشادمان،
(متضاد) خرسند


ناراضی

رنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا،
(متضاد) راضی


ناخرم

اندوهگین، غمگین، ناخرسند، ناخشنود، ناشاد،
(متضاد) خرم


ناخشنود

اندوهگین، ناخرسند، ناخوشدل، ناراضی، نامراد،
(متضاد) خشنود

واژه پیشنهادی

ناخشنود

ناخرسند

معادل ابجد

ناخرسند

965

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری