معنی نابینا

نابینا
معادل ابجد

نابینا در معادل ابجد

نابینا
  • 114
حل جدول

نابینا در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

نابینا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اعمی، بی‌چشم، روشندل، ضریر، کور،

    (متضاد) بینا
فرهنگ معین

نابینا در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

نابینا در لغت نامه دهخدا

  • نابینا. (ص مرکب) کور. (آنندراج). ضریر. اعمی. عمیاء. اکمه. محجوب. کفیف. مکفوف. (دهار). ضراکه. ضریک. مطموس. طِلّیس. عش. اعشی. (منتهی الارب). آن که بینائی ندارد. آن که چیزی نمی بیند. مقابل بینا:
    آن که زلفین و گیسویت پیراست
    گرچه دینار یا درمش بهاست
    چون ترا دید زردگونه شده
    سرد گردد دلش نه نابیناست.
    رودکی.
    شبی دیرندو ظلمت را مهیا
    چو نابینا در او دو چشم بینا.
    رودکی.
    عمر کس فرستاد و حسان را بیاوردند و او نابینا شده بود بنشست و این بیت بر وی خواند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نابینا در فرهنگ عمید

  • کسی که چشمش نمی‌بیند، کور،
    (صفت) ویژگی چشمی که توانایی دیدن ندارد،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

نابینا در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

نابینا در فارسی به عربی

تعبیر خواب

نابینا در تعبیر خواب

  • اگر نابینا را دست بگرفت و می برد، دلیل که مومن و رحیم بود. اگر بیند چشم کسی را نابینا کرد، دلیل که آن کس رااز راه ببرد - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
  • دیدن نابینائی در خواب بر شش وجه است. اول: درویشی.
    دوم: بدحالی.
    سوم: غم واندوه.
    چهارم: نقصان.
    پنجم: مال.
    ششم: تباهی دین. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

نابینا در فرهنگ فارسی هوشیار

واژه پیشنهادی

نابینا در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید