معنی نابخردانه

لغت نامه دهخدا

نابخردانه

نابخردانه. [ب ِ رَ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) از روی نابخردی. از روی جهل و بی معرفتی. جاهلانه. سبکسرانه.

فارسی به انگلیسی

نابخردانه‌

Foolish, Idiotic, Ill-Advised, Injudicious, Insensate, Madly, Puerile, Stupid, Unwise, Unwisely, Weak-Minded

حل جدول

نابخردانه

جاهلانه


جاهلانه

نابخردانه


بزرگی به عقل است نه به سن و سال

در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانه خردسال با سخنان وکارهای نابخردانه بزرگسال گفته می شود

فرهنگ عمید

نابخردانه

از روی نابخردی،

فرهنگ فارسی هوشیار

نابخردانه

ازروی نابخردی جاهلانه مقابل خردمندانه.


بلهانه

نابخردانه کم خردانه ‎ بطور بلاهت و بی تمیزی، (صفت) شبیه و مانند بله

واژه پیشنهادی

ضرب المثل فارسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جاهلانه

سفیهانه، نابخردانه، لات‌وار،
(متضاد) عاقلانه


ابلهانه

احمقانه، حماقت‌آمیز، سفیهانه، کودن‌وار، نابخردانه،
(متضاد) عاقلانه


احمقانه

ابلهانه، بی‌خردانه، سفاهت‌آمیز، سفیهانه، نابخردانه،
(متضاد) عاقلانه، عالمانه


هوشمندانه

داهیانه، زیرکانه، عاقلانه، مدبرانه، هوشمندانه،
(متضاد) جاهلانه، نابخردانه


حماقت‌آمیز

صفت ابلهانه، احمقانه، بی‌خردانه، سفاهت‌آمیز، سفیهانه، نابخردانه،
(متضاد) بخردانه، حکیمانه، خردمندانه، عاقلانه

معادل ابجد

نابخردانه

913

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری