معنی میهنی
لغت نامه دهخدا
میهنی. [هََ] (اِخ) رجوع به اسعد میهنی شود.
میهنی. [هََ] (اِخ) شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر، عارف. رجوع به ابوسعید شود.
میهنی. [هََ] (ص نسبی) منسوب است به میهن. رجوع به میهن شود. || منسوب است به میهنه و آن دیهی است در خراسان و زادگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر باشد. (از یادداشت مؤلف). منسوب است به میهنه که از قراء خابران از نواحی سرخس باشد. (از لباب الانساب).
فارسی به انگلیسی
Home, Metropolitan, National, Patriotic
حل جدول
فارسی به عربی
اِتِّحادٌ قَومی
بافت میهنی
نسیج بلدی
اتحادیه میهنی کردستان (عراق)
الإتحاد الوطنی الکردستان
فرهنگ فارسی هوشیار
هم میهن بودن هموطنی.
واژه پیشنهادی
فرهنگ واژههای فارسی سره
میهنی
کلمات بیگانه به فارسی
میهنی
انگلیسی به فارسی
بافت میهنی
معادل ابجد
115