معنی میزان

میزان
معادل ابجد

میزان در معادل ابجد

میزان
  • 108
حل جدول

میزان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

میزان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اندازه، تعداد، حد، قدر، مبلغ، معیار، ملاک، هنجار، ترازو، قپان، مقیاس، مهرماه، کوک، هم‌نوا، هم‌نواسازی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

میزان در فرهنگ معین

  • ترازو، اندازه، مقدار، جمع م وازین، هفتمین برج از برج های دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود ماه مهر در آن قرار می گیرد. [خوانش: [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

میزان در لغت نامه دهخدا

  • میزان. (نف) صفت حالیه از میزیدن و میختن، میزنده. در حال میختن. (یادداشت مؤلف). توضیح بیشتر ...
  • میزان. (اِخ) نام برج هفتم از دوازده برج آسمانی. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). نام صورتی از صور بروج دوازده گانه ٔ فلکیه میان سنبله و عقرب و آن برج هفتم است و آن را بر مثال ترازویی توهم کرده اند و کواکب آن هشت است و خارج از صورت نه کوکب. (از جهان دانش). اطلاق شود بر برجی که مبداء آن تقاطع معدل هر منطقهالبروج را باشد در آن هنگام که کوکب وقتی به منطقهالبروج می رسد متوجه به جنوب بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). توضیح بیشتر ...
  • میزان. (اِخ) ابوصالح بصری، تابعی است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابوصالح میزان شود. توضیح بیشتر ...
  • میزان. (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 28هزارگزی خاور اهر با 309 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). توضیح بیشتر ...
  • میزان. (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار). ترازو. ج، موازین. (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِوْزان بوده. واو به سبب وجود کسره ٔ ماقبل به یاء بدل شده است. (یادداشت مؤلف). چیزی است که اندازه ٔ اشیاء به وسیله ٔ آن شناخته شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). آنچه بدان وزن کردنیها را سنجند. ابوهلال عسکری گفته است نخستین کسی که از آهن ترازو ساخت عبداﷲبن عامر بود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

میزان در فرهنگ عمید

  • مقیاس، معیار،
    [جمع: موازین] اندازه، مقدار،
    سالم، سرحال،
    (نجوم) هفتمین صورت فلکی منطقهالبروج که درنیمکرۀ جنوبی قرار دارد،
    هفتمین برج از برج‌های دوازده‌گانه، برابر با مِهر، ترازو،
    (موسیقی) هریک از جملات مساوی زمانی که در یک قطعۀ موسیقی پیاپی تکرار می‌شود و خطی عمود بر حامل آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کند،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

میزان در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

میزان در فارسی به انگلیسی

  • Amount, Balance, Degree, Dimension, Extent, Matter, Measure, Peg, Pitch, Point, Poise, Quantity, Rate, Rating, Scale, Standard, Volume, Well-Adjusted, Worth. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

میزان در فارسی به عربی

  • ایقاع، علاج، متر، مستوی، مقیاس، میزان، نسبه
عربی به فارسی

میزان در عربی به فارسی

  • ترازو , میزان , تراز , موازنه , تتمه حساب , برابرکردن , موازنه کردن , توازن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

میزان در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

میزان در فرهنگ فارسی آزاد

  • مِیزان، هر وسیله اندازه گیری مثل میزان الحراره، میزان الرطوبه، میزان الریاح، میزان القوّه، میزان النغمه، مزان الهَواء. ،. توضیح بیشتر ...
  • مِیزان، ترازو، اندازه، مقدار، مقیاس، طِراز و عدل (جمع: مَوازِین)، نصبِ میزان و سنجش اعمال مردم از اخبار مربوط به قیامت و ظهور حضرت موعود است،. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

میزان در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید