معنی میدان اصلی لندن
حل جدول
ترافالگار
میدان اصلی مسکو
میدان سرخ
میدان اصلی برلین
پاریسرپلاتس
پاریس رپلاتس
میدان اصلی پکن
تیان آنمن
میدان اصلی واتیکان
سنت پیتر
میدان اصلی استانبول
تقسیم
میدان اصلی پاریس
کنکورد
میدان اصلی قاهره
التحریر
میدان سرخ
میدان اصلی مسکو
عربی به فارسی
میدان عمومی , میدان , بازار , میدان محل معامله
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
محوطهای معمولاً دایرهایشکل که چندین خیابان را به هم ارتباط میدهد: میدان مادر،
زمین معمولاً وسیع بازی و ورزش: میدان اسبدوانی،
زمین جنگ و مبارزه: میدان جنگ،
مکان فروش کالایی معیّن: میدان ترهبار،
مکان قابل رؤیت: میدان دید،
محل و عرصۀ انجام یک کار: میدان فعالیت، میدان عمل،
[مجاز] جنگ، نبرد،
* میدان دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] به کسی مجال و فرصت دادن که هر کار میخواهد بکند،
فارسی به عربی
ارض، حقل، منتدی، میدان، هدف، واجهه، اَخْتِصاصٌ
معادل ابجد
370