معادل ابجد
میان در معادل ابجد
میان
- 101
حل جدول
میان در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
میان در مترادف و متضاد زبان فارسی
- بین، مرکز، میانه، وسط، کمر، تو، داخل، مابین
فرهنگ معین
میان در فرهنگ معین
- وسط، کمر، درون، داخل، بین. [خوانش: [په.] (اِ.)]
لغت نامه دهخدا
میان در لغت نامه دهخدا
- میان. (اِ، ق) وسط هر چیز مانند میان مجلس و میان شهر یا میان باغ و امثال آن. (از انجمن آرا). وسط چیزی. (آنندراج) (غیاث). در مقابل کنار باشد و به عربی وسط گویند. (از برهان). بین. (ترجمان القرآن جرجانی). آن جایی از درون هر سطحی که از کنارهای آن سطح فاصله داشته و دور باشد. هر محلی در داخل سطحی که بعد و دوری آن از کناره های آن سطح تقریباً مساوی بود. به تازی وسط خوانند. (از فرهنگ جهانگیری). || میانه. بین. مابین. وسط و در فاصله ٔ دو چیز یا دو کس، چنانکه میان دو انسان یا میان دو جاندار یا میان دو درخت و دیگر چیز قرار گرفتن: یکی رودی است عظیم، سپیدرود خوانند میان گیلان ببرد و بدریای خزران افتد. توضیح بیشتر ...
- میان. (اِ) مخفف همیان نیز آمده است. (انجمن آرا) (آنندراج). همیان و کیسه ٔ زر. (ناظم الاطباء). همیان را گویند. (فرهنگ جهانگیری). به معنی همیان نیز آمده است و آن کیسه ای باشد طولانی که زر در آن کنند و بر کمر بندند. (برهان). کمر همیان مانند: بیست دینار در میان عباس بود ابوالیسر آن بگشاد و او را اسیر کرد و پیش پیغمبر علیه السلام برد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی). قوت و قوتش به آخر آمده درمی چند در میان داشت (گلستان). توضیح بیشتر ...
- میان. (هندی، اِ) به لغت هندی لفظ تعظیم است چنانکه در ترکی آقا و در پارسی خواجه گویند و در عربی شیخ و در توران «ایشان » و در کشمیر «جو» مثل احمدجو و علی جو یعنی احمدآقا و علی آقا و لغت اهالی کشمیر لغتی است خاص غیر لغتهای هندی. (از انجمن آرا) (از آنندراج). به لغت هندی به معنی بزرگ باشد که در مقابل کوچک است. (برهان). توضیح بیشتر ...
- میان. [م َی ْ یا] (ع ص) بسیار دروغگوی. (ناظم الاطباء). دروغگوی. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
میان در فرهنگ عمید
-
وسط،
درون، داخل،
(زیستشناسی) [قدیمی] کمر،
[قدیمی] کمربند،
[قدیمی] غلاف،
* میان بستن: (مصدر لازم) [قدیمی]
کمربند بستن،
[مجاز] آماده شدن برای کاری،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
میان در فارسی به انگلیسی
- Between, Borderline, Inter-, Median, Mid, Mid-, Middle, Midst. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
میان در فارسی به ترکی
- ara, orta, arasında, arası
فارسی به عربی
میان در فارسی به عربی
- بین، تدخل، خصر، مرکز
فرهنگ فارسی هوشیار
میان در فرهنگ فارسی هوشیار
- وسط هر چیز مانند میان مجلس و شهر و یا میان باغ و امثال آن
فرهنگ فارسی آزاد
میان در فرهنگ فارسی آزاد
- مَیّان، کذّاب، بسیار دروغگو،
فارسی به ایتالیایی
میان در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
میان در فارسی به آلمانی
- Mitten; unter, Taille (f), Taille [noun]
واژه پیشنهادی
میان در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید