معنی مکرمه

مکرمه
معادل ابجد

مکرمه در معادل ابجد

مکرمه
  • 305
حل جدول

مکرمه در حل جدول

لغت نامه دهخدا

مکرمه در لغت نامه دهخدا

  • مکرمه. [م َ رُ م َ](ع اِمص، اِ) مکرمه. مکرمت:
    به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
    حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.
    خاقانی(چ عبدالرسولی ص 10).
    و رجوع به مکرمت و مکرمه شود. توضیح بیشتر ...
  • مکرمه. [م ُ ک َرْرَ م َ / م ِ](ع ص) مکرمه. بزرگوار. گرامی. گرامی داشته: بنات مکرمه و زوجات مطهره ٔ شاه جنت مکان و سایر خدمه ٔ حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. (عالم آرای عباسی). و رجوع به مُکَرَّم و مکرمه شود.
    - اخلاق مکرمه، خوی پسندیده. سیرت مرضیه: جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمه ٔ خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مکرمه در فرهنگ عمید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مکرمه در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

مکرمه در کلمات بیگانه به فارسی

نام های ایرانی

مکرمه در نام های ایرانی

  • دخترانه، مؤنث مکرم
فرهنگ فارسی هوشیار

مکرمه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مکرمت در فارسی: جوانمردی بزرگواری مکرمه در فارسی مونث مکرم: گرامی (اسم) مکرمت جمع: مکارم. } بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب دار بدی هفت گنبد خضرا. ‎{ (خاقانی. عبد. 10) توضیح مصراع اول در دیوان خاقانی مصحح دکتر سجادی چنین مذکور است: } میانه کف بحر کفش چو موج زدی. ‎{ (اسم) مونث مکرم : } و بنات مکرمه و زوجات مطهره شاه جنت مکان و سایر خدمه حرم بشرف پای بوسی مشرف شدند. { (عالم آرا ء. چا. امیر کبیر 226:1) جمع: مکرمات. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید