معنی مکانیزه
لغت نامه دهخدا
مکانیزه. [م ِ زِ](فرانسوی، ص) کاری با ماشین انجام یافته چنانکه زراعت مکانیزه.(از لاروس).
- مکانیزه کردن، با ابزار و وسائل ماشینی کاری را انجام دادن.
|| شبیه ماشین شده: ماشین انسانها را مکانیزه می کند.(از لاروس).
فرهنگ معین
(اِ.) ماشینی کردن، استفاده از ماشین آلات صنعتی، (ص.) ویژگی کاری که به وسیله ماشین انجام شود، ماشینی. (فره). [خوانش: (مِ زِ) [فر.]]
حل جدول
ماشینی، خودکار
ماشینی شده
مکانیزه کردن
ماشینی کردن
اتوماسیون
مکانیزه و خودکار
ماشینی
معادل فارسی مکانیزه
ماشینی
مالک زمین زراعی مکانیزه
بورژوا
ابزار مکانیزه دروى محصول
کمباین
سرمایهدار- مالک زمین زراعی مکانیزه
بورژوا
فرهنگ عمید
دارای دستگاههای ماشینی، ماشینیشده،
مترادف و متضاد زبان فارسی
خودکار، ماشینی
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
133