معنی موعد

موعد
معادل ابجد

موعد در معادل ابجد

موعد
  • 120
حل جدول

موعد در حل جدول

  • زمان تعیین شده برای انجام کاری
مترادف و متضاد زبان فارسی

موعد در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • مهلت، وعده، فصل، موسم، موقع، وقت، هنگام، اجل
فرهنگ معین

موعد در فرهنگ معین

  • (مُ عِ) [ع.] (اِ.) زمان یا مکان وعده داده شده. ج. مواعد.
لغت نامه دهخدا

موعد در لغت نامه دهخدا

  • موعد. [م َ ع ِ] (ع اِ) وعده جای. (منتهی الارب). وعده جای و وعده گاه. (ناظم الاطباء). جای وعده کردن. (غیاث). جای وعده کردن و وعده دادن. (آنندراج). وعده گاه. ج، مواعد. (مهذب الاسماء). مکان پیمان. جای عهد و پیمان. وعده جای. جای وعده. (یادداشت مؤلف):
    شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
    آتش طور کجا، موعد دیدار کجاست.
    حافظ.
    - موعد کارزار، جای کارزار.
    - || وقت کارزار.
    || (اِ) وعده و هنگام اجرای کاری و هنگام وعده. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • موعد. [م َ ع ِ] (ع مص) نوید دادن. (منتهی الارب). وعده دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). وعده کردن. (تاج المصادر بیهقی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

موعد در فرهنگ عمید

  • جای وعده کردن،
    زمان وعده دادن،
    عهدوپیمان،
    (اقتصاد) سررسید،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

موعد در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

موعد در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

موعد در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

موعد در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

موعد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • وعده گاه، مکان پیمان، جای عهد و پیمان، جای وعده
فرهنگ فارسی آزاد

موعد در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَوعِد، (اسم مکان و زمان وَعَدَ) موقع وعده داده شده، مکان وعده، زمان وعده، وعده، عهد و پیمان، (جمع: مَواعِد)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید