معنی موضوعی پنهانی

حل جدول

موضوعی پنهانی

سِری در کار بودن

سری در کار بودن


پنهانی وسری

نهانی ، پنهانی . مخفیانه ، محرمانه


سخن پنهانی

راز

فارسی به عربی

موضوعی

موضوعی


پنهانی

سریه

فرهنگ فارسی هوشیار

موضوعی

موضوعی در فارسی چیشیک نهاده ای (صفت) منسوب به موضوع، آنچه که موضوعیت دارد


پنهانی

‎ (صفت) نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، (اسم) سرار (در احوال ماه) (التفهیم) .

لغت نامه دهخدا

موضوعی

موضوعی. [م َ] (ص نسبی) منسوب به موضوع. آنچه به موضوع منسوب و مربوط است.
- ترتیب موضوعی، ترتیبی که اساس آن بر موضوع و محتوای کتابها و نشریات باشد.
- فهرست موضوعی، فهرستی که از روی موضوع کتابها فراهم آمده است.


پنهانی

پنهانی. [پ َ / پ ِ] (ص نسبی، ق) نهانی. نهفته. خبی ٔ. (منتهی الارب). خَب ْء. (منتهی الارب) (دهار). پوشیده. مستور. غیب. (منتهی الارب). خبیئه. مخفی. مقابل پیدا و آشکار:
گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
منوچهری.
نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان به پنهانیها و آشکارها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
ز آنروز بترس کاندر او پیدا
آید همه کارهای پنهانی.
ناصرخسرو.
غرضی کز تو نیست پنهانی
تو برآور که هم تو میدانی.
نظامی.
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود.
حافظ.
- امثال:
که زیر رنج بود گنجهای پنهانی.
مجیر بیلقانی.
- پنهانی گفتن، تخافُت. خَفت. (منتهی الارب).
|| مخفیانه. در خفا.

عربی به فارسی

موضوعی

فرهشتی , ریشه ای , مربوط بموضوع , موضوعی , مطلبی , مقاله ای

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

موضوعی

دست مایه ای

فرهنگ عمید

پنهانی

نهانی، نهفته، پوشیده،
(قید) به طور پوشیده دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن بِه که پنهانی بُوَد (حافظ: ۴۴۰)،

فرهنگ معین

پنهانی

(ص نسب.) نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی. مق. پیدا، آشکار، (ق مر.) مخفیانه، در خفا. [خوانش: (~.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

پنهانی

اختفا، پوشیده، خفیه، خلوت، مخفیانه، مستور، نهانی، نهانی، درخفا، مخفیانه،
(متضاد) آشکارا

معادل ابجد

موضوعی پنهانی

1050

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری