معنی مورمور
لغت نامه دهخدا
مورمور. (اِ مرکب) حالتی که درمقدمه ٔ تب و لرز در بدن پدید آید. حالتی که پیش از تب و لرز دست دهد مردمان را. سرد شدن تن چنانکه گویی موران بسیار بر بشره در جنبشند. (یادداشت مؤلف).
- مورمور شدن کسی را، حالتی که در بدن پیدا آید پیش از تب لرزه. (یادداشت مؤلف).
- مورمور کردن تن، حالتی که پیش از آمدن تب لرزه در بدن پدید آید چنانکه گویی سوزنهای بسیار از یخ بر تن فرود آرند. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
احساس ناشی از راه رفتن مورچه بر روی بدن، لرزش خفیف بدن در اثر سرما، ترس
احساس ناشی از راه رفتن مورچه بر روی بدن
مورمور
مترادف و متضاد زبان فارسی
لرز، لرزه، لرزش (خفیف)، رنجموره
فرهنگ عمید
حالتی که پیش از بروز تب و لرز عارض میشود و شخص احساس سرما و خارش پوست بدن میکند،
فارسی به انگلیسی
Shiver, Tingle
مورمور شدن
Shiver
مورمور کردن
Tingle
مورمور (پزشکی)
Murmur
مورمور کننده
Tingly
فارسی به عربی
گویش مازندرانی
انگلیسی به فارسی
مورمور
معادل ابجد
492