معنی موجه

موجه
معادل ابجد

موجه در معادل ابجد

موجه
  • 54
حل جدول

موجه در حل جدول

  • قابل قبول، مقبول
مترادف و متضاد زبان فارسی

موجه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پذیرفتنی، توجیه‌پذیر، معقول، منطقی،
    (متضاد) توجیه‌ناپذیر، ناموجه، معتبر، بااعتبار، صاحب مقام، فهیم، شایسته. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

موجه در فرهنگ معین

  • پسندیده، مقبول، صاحب جاه و مقام. [خوانش: (مُ وَ جَّ هْ) [ع. ] (اِمف. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

موجه در لغت نامه دهخدا

  • موجه. [م َ / م ُ ج َ / ج ِ] (از ع، اِ) موجه. یک موج. یکی موج. کوهه ٔ آب. خیزابه. خیزاب. آب خیز. آب خیزه. اشترک. شترک. (از یادداشت مؤلف):
    در بحر عشق موجه ٔ غبغب نخورده اند
    دل در درون فکنده ٔ چاه ذقن نیند.
    زلالی (از آنندراج).
    حشأالبحر؛ موجه ٔ دریا. (منتهی الارب). و رجوع به موج شود.
    - موجه ٔ عرق، کثرت عرق. (از آنندراج):
    ز موجه ٔ عرق شرم پایمال شدیم
    غبار ما نتواند کشید آه در آب.
    اسیر (از آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • موجه. [ج َ] (اِ) در اصطلاح پزشکی، پژند. قثابری. برغست. آطریلال. قازایاغی. غازیاغی. (یادداشت مؤلف). توضیح بیشتر ...
  • موجه. [م ُ وَج ْ ج َه ْ] (ع ص) صاحب جاه و وقار. (منتهی الارب، ماده ٔ وج هَ) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || چادر و گلیم دورخه. (منتهی الارب) (آنندراج). چادر وگلیم دورویه. (ناظم الاطباء). || دوروی: گل موجه، گل دوروی. (از یادداشت مؤلف) (از مهذب الاسماء). گل رعنا. گل قحبه. (یادداشت مؤلف):
    به جام زرین همچون گل موجه
    درونش احمر باشد برونش اصفر.
    مسعودسعد.
    || آنکه در پشت و سینه ٔ وی گوژی باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • موجه. [م ُ وَج ْ ج ِه ْ] (ع ص) نعت فاعلی از توجیه. آن که چیزی را بر یک روش و وتیره قرار می دهد. || آنکه بزرگ و باقدر می گرداند. (ناظم الاطباء). رجوع به موجِه ْ شود. توضیح بیشتر ...
  • موجه. [ج ِه ْ] (ع ص) مُوَجِّه ْ. آنکه بزرگ و باقدر میگرداند. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

موجه در فرهنگ عمید

  • یک موج، موج،
  • کلام یا عذری که با دلیل و برهان پسندیده باشد،
    خوب، پسندیده،
    (اسم) [قدیمی] جاه و مقام،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

موجه در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

موجه در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

موجه در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

موجه در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

موجه در فرهنگ فارسی آزاد

  • مُوَجَّه، با جاه و مقام، دارای وجه و جهت مخصوص، کلامی که هم جنبه مدح از آن استنباط گردد و هم جنبه هجو، لباسی که دارای دو ررو باشد، در فارسی به معنای مقبول و پسندیده و دارای جهت و علت مخصوص و مُعَیَّن مصطلح است،. توضیح بیشتر ...
  • مُوَجَّه، (اسم مفعول وَجَّهَ، یُوَجِّهُ -= توجیه) ارسال شده، به سمت و جهتی رفته، به سمت و جهتی قرار داده شده، اثر بر جای گذالشته، مُشرّف گردانیده،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید