معنی مهمانکده

لغت نامه دهخدا

مهمانکده

مهمانکده. [م ِ ک َ دَ / دِ] (اِ مرکب) مهمانخانه. مهمان سرای:
روزاز سر ره رحیل کرده
مهمانکده ها سبیل کرده.
خاقانی (تحفهالعراقین ص 31).
سرای جهان کیست مهمانکده
که جودش درو میهمان آمده.
ابوطالب کلیم.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مهمانکده

مسافرخانه، مهمان‌پذیر


مهمان‌سرا، مهمانسرا

مسافرخانه، مهمانپذیر، مهمان‌خانه، مهمانکده، هتل


مهمان‌خانه

کاروان‌سرا، مسافرخانه، مهمان‌پذیر، مهمان‌سرا، مهمانکده، هتل

فرهنگ عمید

مهمانکده

مسافرخانه: (روز از سر ره رحیل کرده / مهمانکده‌ها سبیل کرده (خاقانی۲: ۳۴)،

حل جدول

مهمانکده

پانسیون

فرهنگ فارسی هوشیار

مهمان کده مهمانکده

(اسم) مهمانخانه: روز از سرره رحیل کرده مهمانکده ها سبیل کرده. (تحفه العراقین)


هتل دار

مهمانکده دار


هتل داری

مهمانکده داری

انگلیسی به فارسی

guest house

مهمانکده

فرهنگ معین

پانسیون

جایی که با پرداخت ماهیانه در آن مسکن گزینند و از کلیه امکانات آن برخوردار شوند، اقامتگاهی که از مسافران یا مشتریان خود به طور کامل یا نیمه کامل پذیرایی کند، مهمانکده، شبانه - روزی. (فره). [خوانش: [فر.] (اِ.)]

معادل ابجد

مهمانکده

165

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری