معنی مهربان

مهربان
معادل ابجد

مهربان در معادل ابجد

مهربان
  • 298
حل جدول

مهربان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مهربان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • باعاطفه، آزرم‌جو، بامهر، بامحبت، پرعاطفه، حفی، حمیم، خوش‌خو، دلسوز، رحیم، رقیق‌القلب، شفیق، عاطفی‌مزاج، نرم‌دل، عطوف، غمخوار، مشفق، مهرور، مهرپرور، مهرورز، نازک‌دل،
    (متضاد) جفاپیشه، نامهربان، جور، جفا. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مهربان در فرهنگ معین

  • (مِ) (ص.) با محبت، نیک اندیش.
لغت نامه دهخدا

مهربان در لغت نامه دهخدا

  • مهربان. [م ِ] (ص مرکب) بامحبت. بامهر. عاطف. عطوف. (دهار). مشفق. شفیق. (منتهی الارب). حفی. رؤوف. (ترجمان القرآن). با مهر و دوستی. اریحی. صاحب مهر. قفی. ولی. (منتهی الارب):
    خرد پادشاهی بود مهربان
    بود در رمه گرگ را چون شبان.
    ابوشکور.
    چو زینسان سخن گفت شاه جهان
    برآشفت از آن دختر مهربان.
    فردوسی.
    به پوزش بیاراست لب میزبان
    به بهرام گفت ای گو مهربان.
    فردوسی.
    به دل مهربان و به تن چاره جوی
    اگر تو خداوندرخشی بگوی. توضیح بیشتر ...
  • مهربان. [م ِ] (اِخ) قصبه ٔ کوچک مهربان مرکز بخش و همچنین مرکز دهستان آلان برآغوش از شهرستان سراب، واقع در 39هزارگزی باختر سراب و 14هزارگزی جاده ٔ تبریز به سراب. با 4568 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ چاکی چای و محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). توضیح بیشتر ...
  • مهربان. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. با 175 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
  • مهربان. [م َ رُ] (اِخ) مهروبان. بندری در شمال بندر دیلم حالیه. رجوع به مهروبان شود: هیچ بازرگانی به سیراف کشتی نیارست آورد از بهر ایمنی، راه به کرمان یا مهربان یا دورق و بصره اوگندند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 136). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مهربان در فرهنگ عمید

  • با‌مهر‌و‌محبت،
فارسی به انگلیسی

مهربان در فارسی به انگلیسی

  • Affable, Affectionate, Amiable, Attentive, Benign, Benignant, Caring, Chummy, Compassionate, Endearing, Fatherly, Friendly, Gentle, Good-Hearted, Heartwarming, Humane, Kind, Kindhearted, Kindly, Loving, Matey, Mild, Neighborly, Obliging, Sociable, Soft, Softhearted, Soulful, Tenderh. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

مهربان در فارسی به عربی

  • التزام، انسانی، جید، حمید، حنون، خیری، رحیم، لامبالی، لطیف، مترف، محبوب، معتدل، ناضج، ناعم، نوع، ودی، ودیع. توضیح بیشتر ...
نام های ایرانی

مهربان در نام های ایرانی

  • دخترانه، دارای محبت و عاطفه
فرهنگ فارسی هوشیار

مهربان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • با مهر، عاطف، بامحبت، صاحب مهر
فارسی به ایتالیایی

مهربان در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مهربان در فارسی به آلمانی

  • Artig, Brav, Freundlich, Gelind, Gut, Gütig, Gütlich, Leicht, Leise, Mild, Sacht, Sanft, Sanft [adjective], Warmherzig [noun], Warmherzigkeit [noun], Weich, Weichlich, Herzlich. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

مهربان در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید