معنی مهدی فتحی

حل جدول

مهدی فتحی

بازیگر فیلم تحفه ها


فیلمی با بازی مهدی فتحی

اوینار

لغت نامه دهخدا

فتحی

فتحی. [ف َ حا] (ع اِ) باد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فتحی. [ف َ] (اِخ) از شعرای قرن نهم هجری. در مجالس النفائس آمده است: مولانا فتحی، از شعرای سلطان یعقوب است و این مطلع از اوست:
مجنون چو شام عید نظر بر هلال کرد
دیوانه گشت و ابروی لیلی خیال کرد.
(از مجالس النفائس ص 312).

فتحی. [ف َ] (ص نسبی) منسوب به فتح.

فتحی. [ف َ] (اِخ) اندجانی (ملا...). از شعرای قرن نهم هجری است. در مجالس النفائس آمده است: ملا فتحی، از ولایت اندجان است و در ملازمت بابرمیرزا میباشد و این بیت از اوست:
منکر عشق اندبی دردان بحمداللَّه که من
دردمندم، عاشقم، بیدرد باری نیستم.
(از مجالس النفائس ترجمه ٔ فخر هروی ص 158).

فتحی. [ف َ] (اِخ) دفتری، فتحی بن محمد (متوفی به سال 1159 هَ. ق. / 1746 م.). از مشاهیر دمشق بود. شعر می گفت و شاعران دیگر او را مدح می گفتند. سعید السمان مدایح او را در کتابی بنام «الروض النافح فیما ورد علی الفتح من المدائح » گرد آورده است. (از اعلام زرکلی ص 767 از سلک الدرر).

فتحی. [ف َ] (اِخ) پاشا زغلول (1279 هَ.ق. / 1863 م. - 1332 هَ. ق. / 1914 م.)، موسوم به احمد و معروف به فتحی پاشا زغلول، فرزند شیخ ابراهیم زغلول است. وی در فن قضا از نوابغ مصر بشمار است. تولدش در قریه ٔ ابیان بود. تحصیلات خود را در مصر آغاز کرد و سپس به فرانسه رفت و در سال 1304 هَ. ق. به قاهره بازگشت و مناصب قضایی به عهده گرفت. (از اعلام زرکلی ص 59). او راست. 1- الاَّثار العربیه الفتحیه. (مجموعه ٔ مقالات). 2- الاَّثار الفتحیه، بکوشش احمد حمدان.3- الاسلام، خواطر و سوانح. 4- اصول الشرایع، ترجمه از اثر معروف بنتام. 5- جوامع الکلم، ترجمه از گوستاولوبون. 6- رساله فی تزویر الاوراق. 7- روح الاجتماع، ترجمه از گوستاو لوبون. 8- روح الشرایع، ترجمه از بنتام. 9- سرّ تطور الامم، نوشته ٔ گوستاو لوبون، ترجمه به عربی. 10- سرّ تقدم الانکلیزا السکسونیین، ترجمه از ادموند دیمولان. 11- شرح القانون المدنی. 12- لجنه اصلاح الجامع الازهر. 13- المحاماه فی کل زمان و مکان، در حقوق و تاریخ نظامات حکومت و سیاست در مصر. 14- الملاحظات القانونیه. 15- من امیر الی السلطان، کتابی که امیر مصطفی فاضل پاشا در 1866 م. به سلطان عبدالعزیز نوشته است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1435).

فتحی. [ف َ] (اِخ) قزوینی. از شاعران عهد صفوی است. مؤلف تحفه ٔ سامی آرد: به بیاعی مشغول است و گاهی شعر میگوید. این مطلع از اوست:
خواهم ای دیده که حیران نگاری باشی
هرزه گردی نکنی در پی یاری باشی.
(از تحفه ٔ سامی ص 149).

فتحی. [ف َ] (اِخ) شیروانی. ازسخنوران متوسط و از رندان صوفی نهاد است. او راست:
ماه رویا قل هو اﷲ احد
این چه رخسار است ؟ اﷲ الصمد
لم یلد بی مثل لم یولد که اوست
آفرید از گل بدین خوبی جسد
در سحاب صنع صانع قطره ای است
لم یلد یولد له کفواً احد.
(از دانشمندان آذربایجان ص 294).

فتحی. [ف َ] (اِخ) ترندی، اسمش حکیم علی بن محمد است. وی معاصر سلطان بهرامشاه غزنوی بود و با حکیم سنایی و مختاری غزنوی معاشرت داشت. اشعارش کمیاب است و آنچه باقی مانده شیرین و لطیف است. در توحید گوید:
تابنده به فرمان تو شد چشمه ٔ خورشید
گردنده به تقدیر تو شد گنبدخضرا
چون رحمت تو بدرقه ٔ چشم و زبان شد
این نرگس مینا شد و آن سوسن گویا.
(از مجمع الفصحاء رضاقلی هدایت ج 1 ص 372).


مهدی

مهدی. [م َ] (اِخ) به زعم اهل سنت و جماعت، کسی که در موقع معینی برای تقویت دین ظهور می کند. بسیاری از اهل سنت و جماعت مهدی را در شخص معین منحصر نمی دانند، بلکه معتقدند در هر عصر ممکن است مهدی ظهور کند:
بلقیس بانوان و سلیمان شه اخستان
کز عدل و دین مبشر مهدی زمان اوست.
خاقانی.
مفخر اهل بشر خوانش که دهر
مهدی آخر زمان میخواندش.
خاقانی.
ایام بدعهدی کند امروز ناگه دی کند
کار هدی مهدی کند دجال طغیان پرورد.
خاقانی.
مهدی امت توئی زآنکه به معنی تو را
عزت دین هم وثاق عصمت حق یار غار.
خاقانی.
کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید.
حافظ.
- مهدی خصال، که خصال وی چون خصال مهدی باشد. مهدی صفات:
به تأیید مهدی خصالی که تیغش
روان سوز دجال طغیان نماید.
خاقانی.
- مهدی سیاست، که سیاست او چون سیاست مهدی منتظر باشد. بسیار کافی در کشورداری. عادل:
داور مهدی سیاست مهدی امت پناه
رستم حیدرکفایت حیدر احمدلوا.
خاقانی.
- مهدی شعار، که شعار مهدی دارد. عادل. دادگر:
شاه فریدون لوا، خضر سکندرسپاه
خسرو امت پناه، اتسز مهدی شعار.
خاقانی.
- مهدی صفت، که صفت مهدی دارد، چون دادگری و ظلم برافکنی و جز آن:
مهدی صفت شهنشه، امت پناه داور
جان بخش چون ملک شه، کشورستان چو سنجر.
خاقانی.
- مهدی نسب، که نسب او چون نسب مهدی پاک باشد:
خسرو مهدی نسب مهدی آدم صفت
آدم موسی بنان موسی احمدقدم.
خاقانی.

مهدی. [م ُ] (ع ص) هدیه کننده. اهداکننده. پیشکش کننده: واجب است که تحف و هدایا مناسب متحف و مهدی باشد. (تجارب السلف). رجوع به اِهْداء شود.

مهدی. [م َ] (اِخ) لقب محمد ثانی، یازدهمین خلیفه ٔ اموی اسپانیا. رجوع به امویان اندلس شود.

بیوگرافی

صحرا فتحی

صحرا فتحی نخستین بار در سینما حضور یافته و سال 1390 در فیلم ولپن به کارگردانی مهدی کوشکی بازی کرده است. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند فیلم دکلره، بیشتر نبود اما تجربه خوبی برای صحرا فتحی محسوب می‌شود و همکاری با هنرمندانی همچون سجاد باقری، ستاره پسیانی، حسین خدا رحمی و ماهان خورشیدی را تجربه کرد.
صحرا فتحی در سال 1391 دوره‌ی پرتلاشی را در عرصه سینما و تلویزیون گذراند و در اثر مهمی بازی کرده است. اثر مهم صحرا فتحی در این سال، بازیگری در فیلم دکلره به کارگردانی مهدی کوشکی محسوب می‌شود.
شاید یکی از مهم‌ترین بخش‌های بیوگرافی صحرا فتحی بازی در فیلم دکلره بوده است. صحرا فتحی سال 1391 فیلم دکلره نقش مهمی بازی کرده است که توانست با مهارت خود، آن نقش و همچنین خودش را میان مخاطبان سینما مطرح کند. او در این فیلم با مهدی کوشکی همکاری داشته است. صحرا فتحی توانست با بازی در فیلم دکلره تجربه بازیگری موفقی برای خود رقم بزند و همکاری در کنار بازیگرانی نظیر مهدی کوشکی، لیلی رشیدی و آوا شریفی بر تجارب او افزود.
با اینکه صحرا فتحی را بیشتر بعنوان بازیگر می‌شناسیم، اما در حرفه‌های دیگر نیز فعال بوده است. صحرا فتحی علاوه‌بر بازیگر به‌عنوان کارگردان نیز در سینما و تلویزیون فعالیت داشته است. مهم‌ترین اثر صحرا فتحی در حرفه‌ی کارگردان، فیلم آوازه خان تاس است.
در این سال‌ها صحرا فتحی با هنرمندان بسیاری تجربه‌ی کار داشته است اما جالب است بدانید که در میان بازیگران مهدی کوشکی با 2 مرتبه بیشترین همکاری را با صحرا فتحی داشته است.

معادل ابجد

مهدی فتحی

557

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری